گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
قاسم انوار

بآفتاب جمالت، که نور دیده ماست

که آفتاب جمالت ز ذرها پیداست

میان باغ جهان از زلال وصل حبیب

نهال جان مرا صد هزار نشو و نماست

فراغتست دل از فکر جنت و دوزخ

مرا که جانب جانان هزار عشق و هواست

اگر جهان همه دشمن شوند و طعنه زنند

بهیچ رو نخورم غم که دوست جانب ماست

مزن تو سنک بجامم،که اوست در پس جام

بدان که منزل جانان سراچه دل ماست

چه جای جام و صراحی؟ که در طریقت عشق

کمینه جرعه رندان دیر ما دریاست

هزار تیغ جفا از تو بر جگر خوردم

مرا که هر سر مویی هزار حسن وفاست

بجان تو، که ز اغیار دل مبرا کن

بدو سپار دلت را که مالک دلهاست

بپیش قاسم بیدل قیامتست این عشق

بلا و مرگ و مصیبت فذلک منهاست