فرودی باشد و ننگ و جودی
که نبود پیش جودت در سجودی
مراگویی :چه میگویی؟ چه گویم؟
ثنای شاهد فرد ودودی
همه ذرات در رقصند ازین حال
نباشد این رواقص بی سرودی
سرود از عالم غیبست، هش دار!
سرود اعتدالی با شهودی
سرود اولیا اینست، ای دوست
نه این جا نغمه چنگی، نه عودی
نی و دف هر دو همرازان عشقند
که باشدشان بهم گفت و شنودی
کسی کو منکر عشقست در راه
چه باشد؟ جاحدی، کور و کبودی
ز بود خود بفریادیم، زنهار!
چه خوش بودی که بود ما نبودی!
ز قول قاسمی هر روزکی چند
روان می سازم از دیده دو رودی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
فروغ نور ظلمت را زدودی
پس این کون و فساد ما نبودی
مو را نه فکر سودایی نه سودی
نه در دل فکر بهبودی نه بودی
نخواهم جو کنار و چشمه سارون
که هر چشمم هزارون زنده رودی
به هر تیشه که بر سنگ آزمودی
دو همسنگش جواهر مزد بودی
نهان از عقل و پیدا در وجودی
ز نور ذات خود عکسی نمودی
شنودم من که چاکر را ستودی
کی باشم من تو لطف خود نمودی
تو کان لعل و جان کهربایی
به رحمت برگ کاهی را ربودی
یکی آهن بدم بیقدر و قیمت
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.