گنجور

 
قاسم انوار

دلم رابرد عشقت، «فات مافات »

کجا یابم دگر؟ هیهات، هیهات

چنان گشتم ز حیرانی و مستی

که نشناسم دو بیتی از تحیات

چه گویم شکر ساقی را؟ که جامی

بجان بخشید و وارستم ز شهمات

ز مستی راز می گوییم و گویند:

چه افتادش که می گوید خرافات؟

ادبها رانگه دارید، زنهار

که موسی مست شد اندر مناجات

خدا را گفت: یا رب، فتنه از تست

چو شد شوریده موسی وقت میقات

نه تنها قاسمی مست از می اوست

که از جامات او مستند ذرات

 
 
 
باباطاهر

ته که ناخوانده‌ای علم سماوات

ته که نابرده‌ای ره در خرابات

ته که سود و زیان خود ندانی

به یاران کی رسی هیهات هیهات

سنایی

هر آن روزی که باشم در خرابات

همی نالم چو موسی در مناجات

خوشا روزی که در مستی گذارم

مبارک باشدم ایام و ساعات

مرا بی خویشتن بهتر که باشم

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از سنایی
عطار

سحرگاهی شدم سوی خرابات

که رندان را کنم دعوت به طامات

عصا اندر کف و سجاده بر دوش

که هستم زاهدی صاحب کرامات

خراباتی مرا گفتا که ای شیخ

[...]

مشاهدهٔ بیش از ۲۸۲ مورد هم آهنگ دیگر از عطار
مولانا

بده یک جام ای پیر خرابات

مگو فردا که فی التأخیر آفات

به جای باده درده خون فرعون

که آمد موسی جانم به میقات

شراب ما ز خون خصم باشد

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه