گنجور

 
قاسم انوار

دلم رابرد عشقت، «فات مافات »

کجا یابم دگر؟ هیهات، هیهات

چنان گشتم ز حیرانی و مستی

که نشناسم دو بیتی از تحیات

چه گویم شکر ساقی را؟ که جامی

بجان بخشید و وارستم ز شهمات

ز مستی راز می گوییم و گویند:

چه افتادش که می گوید خرافات؟

ادبها رانگه دارید، زنهار

که موسی مست شد اندر مناجات

خدا را گفت: یا رب، فتنه از تست

چو شد شوریده موسی وقت میقات

نه تنها قاسمی مست از می اوست

که از جامات او مستند ذرات