بده یک جام ای پیر خرابات
مگو فردا که فی التأخیر آفات
به جای باده درده خون فرعون
که آمد موسی جانم به میقات
شراب ما ز خون خصم باشد
که شیران را ز صیادیست لذات
چه پرخونست پوز و پنجه شیر
ز خون ما گرفتست این علامات
نگیرم گور و نی هم خون انگور
که من از نفی مستم نی ز اثبات
چو بازم گرد صید زنده گردم
نگردم همچو زاغان گرد اموات
بیا ای زاغ و بازی شو به همت
مصفا شو ز زاغی پیش مصفات
بیفشان وصفهای باز را هم
مجردتر شو اندر خویش چون ذات
نه خاکست این زمین طشتیست پرخون
ز خون عاشقان و زخم شهمات
خروسا چند گویی صبح آمد
نماید صبح را خود نور مشکات
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ته که ناخواندهای علم سماوات
ته که نابردهای ره در خرابات
ته که سود و زیان خود ندانی
به یاران کی رسی هیهات هیهات
هر آن روزی که باشم در خرابات
همی نالم چو موسی در مناجات
خوشا روزی که در مستی گذارم
مبارک باشدم ایام و ساعات
مرا بی خویشتن بهتر که باشم
[...]
هم از قبله سخن گوید هم از لات
همش کعبه خزینه، هم خرابات
سحرگاهی شدم سوی خرابات
که رندان را کنم دعوت به طامات
عصا اندر کف و سجاده بر دوش
که هستم زاهدی صاحب کرامات
خراباتی مرا گفتا که ای شیخ
[...]
ایا ساقی توی قاضی حاجات
شرابی ده که آرد در مراعات
چنان گشتم ز مستی و خرابی
که نشناسم اشارات از عبارات
پدر بر خم خمرم وقف کردست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.