دلم رابرد عشقت، «فات مافات »
کجا یابم دگر؟ هیهات، هیهات
چنان گشتم ز حیرانی و مستی
که نشناسم دو بیتی از تحیات
چه گویم شکر ساقی را؟ که جامی
بجان بخشید و وارستم ز شهمات
ز مستی راز می گوییم و گویند:
چه افتادش که می گوید خرافات؟
ادبها رانگه دارید، زنهار
که موسی مست شد اندر مناجات
خدا را گفت: یا رب، فتنه از تست
چو شد شوریده موسی وقت میقات
نه تنها قاسمی مست از می اوست
که از جامات او مستند ذرات