عاشق یارم، بغیر یار ندارم
در دو جهان یار و غمگسار ندارم
خاک وجودم بباد داد ولیکن
بر دل از آن دلستان غبار ندارم
بسکه سر افتاده است در ره عشقت
بر سر کوی تو رهگذر ندارم
ناصح ما، چند ازین فسانه تقلید؟
من سر این دار و این دیار ندارم
بانگ زند نوبت فریضه که: صف راست!
اشتر مستم، سر قطار ندارم
شکر خداوندگار را که رسیدم
بر سر گنجی که بیم مار ندارم
چون دل قاسم ز انتظار تو خون شد
طاقت یک ساعت انتظار ندارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.