اگر بر خاک کویت گرد گردم
یقین کز خاک کویت برنگردم
ز بیم هجر و از فکر جدایی
همه شب تا سحر با آه و دردم
نشاید عشق پنهان داشت از خلق
گواهی میدهد رخسار زردم
ز صهبای فنا جانم شود مست
اگر صحرای هستی در نوردم
ره عاشق بجز راه فنا نیست
ازین هیبت نمی شاید زدن دم
صفت هایت صفت های خداییست
چه جای قصه حوا و آدم؟
دو عالم باخت قاسم در زمانی
ازین معنی همی خوانند رندم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چه باشد عشق را بدگوی کژدم
هر آنک او نیست عاشق نیست مردم
نمیشد موش در سوراخ کژدم
به یاری جایروبی بست بر دم
چنین گفت آن لعین را کای همه دم
چرا سجده نکردی پیش آدم
ندانستی که بینی بند بر پای
چو در گوشت نیامد پند مردم
دگر ره چون نداری طاقت نیش
مکن انگشت در سوراخ کژدم
به توبه متصف گردد در آن دم
شود در اصطفی ز اولاد آدم
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.