سخنی می رود به صدق و صواب
جان عالم تویی، به جان دریاب
جمله ذرات رو بدان سویند
که تویی جمله را ملاذ و مآب
با تو کس را برابری نرسد
که تویی مرجع ثواب و عقاب
دل و جان را کجا کند روشن؟
زاهد مرده، واعظ در خواب
سعی کن، سعی، تا برون آری
کشتی عمر خویش از غرقاب
قاسمی، عمر نازنین بگذشت
به شتابست عمر ما، بشتاب