گنجور

 
قاسم انوار

نی چو بنالید، بگفتا: نیم

باده بجوش آمد و گفتا: میم

عشق و وفا گفت که: من ثابتم

فقر و فنا گفت که: من لاشیم

نوبت شادیست، گه عشرتست

باده بنوشیم بپهنای یم

گر ز کف ساقی جان می خوری

بر سر افلاک بر آری علم

من نشناسم ملک الموت چیست؟

جان بسوی حضرت جانان دهم

رو ننماید بتو از هیچ روی

تا نکنی در طلبش سر قدم

من نتوانم که گریزم ز عشق

بر سر قاسم قلم این زد رقم

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
مولانا

ای دل صافی دم ثابت قدم

جئت لکی تنذر خیر الامم

سر ننهی جز به اشارات دل

بر ورق عشق ازل چون قلم

از طرب باد تو و داد تو

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
امیرخسرو دهلوی

تا به سریر عرب آن جسم نشست

رعب عرب بر همه عالم نشست

فتنهٔ چشم آمده زان سو مدام

تیغ زبان خفته میان نیام

مشاهدهٔ ۶ مورد هم آهنگ دیگر از امیرخسرو دهلوی
ابن یمین

خاک در یار هوائی شدم

جز در او نیست در دیگرم

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه