گنجور

 
بسام کرد

هر‌که نبود او به دل متهم

بر اثر دعوت او کرد نعم

عمر ز عمار بدان شد بری

که اوی خلاف آورد تا لاجرم

دید بلا بر تن و بر جان خویش

گشت به عالم تن او در الم

مکه حرم کرد عرب را خدای

عهد تو را کرد حرم در عجم

هر که در آمد همه باقی شدند

بازِ فنا شد که ندید این حرم

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
مولانا

ای دل صافی دم ثابت قدم

جئت لکی تنذر خیر الامم

سر ننهی جز به اشارات دل

بر ورق عشق ازل چون قلم

از طرب باد تو و داد تو

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
امیرخسرو دهلوی

تا به سریر عرب آن جسم نشست

رعب عرب بر همه عالم نشست

فتنهٔ چشم آمده زان سو مدام

تیغ زبان خفته میان نیام

مشاهدهٔ ۶ مورد هم آهنگ دیگر از امیرخسرو دهلوی
ابن یمین

خاک در یار هوائی شدم

جز در او نیست در دیگرم

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه