گنجور

 
قاسم انوار

رو خرقه گرو کن، دل و دلدار بدست آر

ما عاشق یاریم، چه جای سر و دستار؟

در که گل فخار جهان باده بجوشست

اینست مگر خاصیت که گل فخار؟

آنجا که رسد عشق خداوند بدلها

از کافر صد ساله بر آید دم افرار

در غار جهان، کان همه سرمایه سوداست

ما طالب یاریم، نه وابسته اغیار

سودی نکند واعظ ازین قبله دو دیدن

ما عاشق بازاری و تو عاشق بازار

رو عشق بدست آر و یقین دان که درین راه

سودی نکند زهد تو با دلبر عیار

قاسم، سببی باید و توفیق و زمانی

تا در ثمین برکشی از قلزم زخار

 
 
 
رودکی

ای عاشق دل داده بدین جای سپنجی

همچون شمنی شیفته بر صورت فرخار

امروز به اقبال تو، ای میر خراسان

هم نعمت و هم روی نکو دارم و سیار

درواز و دریواز فرو گشت و بر آمد

[...]

کسایی

مدحت کن و بستای کسی را که پیمبر

بستود و ثنا کرد و بدو داد همه کار

آن کیست بدین حال و که بوده است و که باشد ؟

جز شیر خداوند جهان ، حیدر کرّار

این دین هدی را به مثل دایره‌ای دان

[...]

فرخی سیستانی

ای آنکه همی قصه من پرسی هموار

گویی که چگونه ست بر شاه تراکار

چیزیکه همی دانی بیهوده چه پرسی

گفتار چه باید که همی دانی کردار

ور گویی گفتار بباید ز پی شکر

[...]

مشاهدهٔ ۸ مورد هم آهنگ دیگر از فرخی سیستانی
ناصرخسرو

این زرد تن لاغر گل خوار سیه سار

زرد است و نزار است و چنین باشد گل خوار

همواره سیه سرش ببرند از ایراک

هم صورت مار است و ببرند سر مار

تا سرش نبری نکند قصد برفتن

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از ناصرخسرو
منوچهری

هنگام بهارست و جهان چون بت فرخار

خیز ای بت فرخار، بیار آن گل بی‌خار

آن گل که مر او را بتوان خورد به خوشی

وز خوردن آن روی شود چون گل بربار

آن گل که مر او را بود اشجار ده انگشت

[...]

مشاهدهٔ ۴ مورد هم آهنگ دیگر از منوچهری
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه