طریق توبه و تقوی شکستم تا چه پیش آید؟
میان مجلس رندان نشستم تا چه پیش آید؟
میان زاهدان محبوس بودم روزکی چندی
بحمدالله ازان زندان بجستم تا چه پیش آید؟
کنون در مجلس رندان برای کاسهای دُردی
هزاران شیشه تقوی شکستم تا چه پیش آید؟
مرا گویی که: این تقوی حجاب راه تست، اما
ز قید توبه و تقوی برستم تا چه پیش آید؟
شرابی دادهای ما را، عجب پرشور و پرغوغا
کنون مخمور ازان جام الستم تا چه پیش آید؟
مثال ماه اندر سی، هلالآسا شدم آخر
کنون چون حوت سرگردان نشستم تا چه پیش آید؟
طریق توبه و تقوی شکستم بارها، قاسم
به پیری این نمیآید ز دستم تا چه پیش آید؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به توبه و تقوا اشاره کرده و از شکست این اصول سخن میگوید. او مدتی در جمع زاهدان زندگی کرده و سپس تصمیم میگیرد که از آن حالت رهایی یابد. حالا در جمع رندان نشسته و به تجربههای جدیدی روی آورده است و از شکستن قواعد تقوا و توبهاش سخن میگوید. او با شرابی شاداب و سرخوشی، خود را از قید و بندها آزاد کرده و احساس میکند که این مسیر جدید به او انرژی و شور میدهد. در نهایت، شاعر به دوران پیری میرسد و میگوید که دیگر به دنبال توبه و تقوا نیست و میخواهد ببیند چه پیش میآید.
هوش مصنوعی: من تصمیمی برای توبه و پرهیز از گناه گرفتم، اما شکستم و دیدم که چه پیش خواهد آمد. حالا در جمع خوشگذرانان نشستهام و میخواهم ببینم چه اتفاقی میافتد.
هوش مصنوعی: مدتی در میان افرادی که به مسائل معنوی و زاهدانه مشغول بودند، زندانی بودم. اما اکنون با لطف خدا از این زندان رهایی یافتم و میخواهم ببینم آینده چه رخدادی برای من به همراه خواهد داشت.
هوش مصنوعی: اکنون در جمع خیالپردازان، به خاطر یک کاسه می، هزاران شیشه از تقوا و پرهیزکاری خود را شکستم و میخواهم ببینم چه نتیجهای به دست میآید.
هوش مصنوعی: تو به من میگویی که تقوی مانع راه توست، اما من از قید توبه و تقوی آزاد شدهام و نمیدانم چه چیزی در انتظار من است.
هوش مصنوعی: به ما شرابی دادهای که بسیار شاداب و پرهیاهو شدهایم. حالا که از آن جام پر از لذت نشئه شدهایم، نمیدانیم چه حوادثی پیش خواهد آمد.
هوش مصنوعی: شبیه ماه در آسمان، حالا مانند هلال شدهام و اکنون مانند ماهی سرگردان نشستهام و منتظرم ببینم چه پیش خواهد آمد.
هوش مصنوعی: من بارها راه توبه و تقوی را شکستم و حالا در این سن و سال، دیگر نمیتوانم از دست خودم رها شوم. نمیدانم چه سرنوشتی در انتظار من است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به همت کشتی تن را شکستم تا چه پیش آید
درین دریای بی پایان نشستم تا چه پیش آید
یکی صد شد زتسبیح ریایی عقده کارم
کمر در خدمت زنار بستم تا چه پیش آید
زبیتابی گره نگشود از کار سپند من
[...]
بیاد یار در خلوت نشستم تا چه پیش آید
ره اغیار را بر خویش بستم تا چه پیش آید
چو دیدم پای سعی خویش در ره بسته، بگشایم
بسوی رحمت حق هر دو دستم تا چه پیش آید
چشیدم در ازل یکجرعه از خمخانهٔ عشقش
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.