آنان که بجز روی تو جایی نگرانند
کوته نظرانند و چه کوته نظرانند!
و آنان که رسیدند زنامت بنشانی
در عالم حیرت همه بی نام و نشانند
در جای خیال تو اگر اشک در آید
صاحب نظران دردمش از دیده برانند
سکان سر کوی تو ملک دو جهان را
هرچند که عورند، بیک جو نستانند
در کوی تو گر پای نهم عیب مفرما
عشاق تو مستند، سر از پای ندانند
سرمایه شادی جهان مستی عشقست
آنها که ازین می نچشیدند ندانند
قاسم،سر وجان باختن اندر ره معشوق
شرطست، ولی مردم عاقل نتوانند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به اهمیت عشق و وابستگی به معشوق اشاره میکند. او میگوید افرادی که جز به عشق معشوق نمیاندیشند، ناکام و کوتهنظرند. کسانی که به درک عمیق عشق میرسند، در دنیای مملو از حیرت و بینامی به سر میبرند. حتی اگر در این فضایی که معشوق حضور دارد، اشکی بریزند، صاحبنظران درد خود را از چشمها پنهان میکنند.
شاعر بیان میکند که در کوچه عاشقی، هرچند که ممکن است مشکلاتی وجود داشته باشد، عشق ارزشمند است و باید از آن لذت برد. او همچنین به این نکته تأکید میکند که سعادتمندی و شادی همیشه در عشق است و کسانی که از این شجره پاک نمیچشند، نمیتوانند درک کنند. در نهایت، او از قاسم که جان خود را در این راه فدای عشق میکند، یاد میکند و میگوید این شرط عشق است، هرچند عقلمندان نمیتوانند اهمیت آن را درک کنند.
هوش مصنوعی: کسانی که فقط به غیر از چهره تو به چیز دیگری توجه دارند، دیدگاه محدودی دارند و واقعاً محدود نظر هستند!
هوش مصنوعی: افرادی که با شناخت تو به حقیقت میرسند، در دنیای حیرت و شگفتی، بدون هیچ هویت و نشانهای هستند.
هوش مصنوعی: اگر در خیال تو اشکی بریزد، کارشناسان درد تو را از دیدگانشان دور خواهند کرد.
هوش مصنوعی: در سرای تو که محل عشق و زیبایی است، حتی اگر کسانی با نیتهای نادرست و ناپسند وارد شوند، باز هم ارزش و جاذبهاش هیچگاه کم نمیشود.
هوش مصنوعی: اگر به کوی تو قدم بگذارم، عیبجویی نکن؛ زیرا عاشقان تو چنان سرمست هستند که نمیتوانند از پاهای خود آگاه باشند.
هوش مصنوعی: شادی واقعی در عشق و شور و حال نهفته است و افرادی که از این لذت بیبهرهاند، نمیتوانند به درک آن برسند.
هوش مصنوعی: قاسم، فدای عشق و معشوق شدن طبیعی است، اما افراد عاقل نمیتوانند این کار را انجام دهند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
این شوخ سواران که دل خلق ستانند
گویی ز که زادند و بخوبی به که مانند
ترکند به اصل اندرو شک نیست ولیکن
از خوبی و زیبایی خورشید زمانند
میران سپاهند و عروسان وثاقند
[...]
صوفی اگرش باده ی صافی نچشانند
صاحبنظران صوفی صافیش نخوانند
بنگر که مقیمان سراپرده ی وحدت
در دیر مغان همسبق مغبچگانند
رو گوش کن از زمزمه ی ناله ناقوس
[...]
آنها که مقیمان خرابات مغانند
ره جز به در خانه خمار ندانند
من بنده رندان خرابات مغانم
کایشان همه عالم به پشیزی نستانند
سر حلقه ارباب طریقت بحقیقت
[...]
ای نام تو تاج سر هر نامه که خوانند
نام تو بخوانند ونشان تو ندانند
گر تیر نظر را بنشانم به نشانی
با کج نظران راست نیاید که کمانند
وصف تو همان است که گفتند و شنیدیم
[...]
رندان همه مستند و می از جام ندانند
بی نام و نشانند از این نام نشانند
در صومعه گر زاهد رعناست مجاور
رندان به سراپردهٔ میخانه روانند
خوش آینه دارند در آن آینه روشن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.