گنجور

 
قاسم انوار

آنان که بجز روی تو جایی نگرانند

کوته نظرانند و چه کوته نظرانند!

و آنان که رسیدند زنامت بنشانی

در عالم حیرت همه بی نام و نشانند

در جای خیال تو اگر اشک در آید

صاحب نظران دردمش از دیده برانند

سکان سر کوی تو ملک دو جهان را

هرچند که عورند، بیک جو نستانند

در کوی تو گر پای نهم عیب مفرما

عشاق تو مستند، سر از پای ندانند

سرمایه شادی جهان مستی عشقست

آنها که ازین می نچشیدند ندانند

قاسم،سر وجان باختن اندر ره معشوق

شرطست، ولی مردم عاقل نتوانند

 
 
 
امیر معزی

این شوخ سواران‌ که دل خلق ستانند

گویی ز که زادند و بخوبی به که مانند

ترکند به اصل اندرو شک نیست ولیکن

از خوبی و زیبایی خورشید زمانند

میران سپاهند و عروسان وثاقند

[...]

خواجوی کرمانی

صوفی اگرش باده ی صافی نچشانند

صاحبنظران صوفی صافیش نخوانند

بنگر که مقیمان سراپرده ی وحدت

در دیر مغان همسبق مغبچگانند

رو گوش کن از زمزمه ی ناله ناقوس

[...]

سلمان ساوجی

آنها که مقیمان خرابات مغانند

ره جز به در خانه خمار ندانند

من بنده رندان خرابات مغانم

کایشان همه عالم به پشیزی نستانند

سر حلقه ارباب طریقت بحقیقت

[...]

ناصر بخارایی

ای نام تو تاج سر هر نامه که خوانند

نام تو بخوانند ونشان تو ندانند

گر تیر نظر را بنشانم به نشانی

با کج نظران راست نیاید که کمانند

وصف تو همان است که گفتند و شنیدیم

[...]

شاه نعمت‌الله ولی

رندان همه مستند و می از جام ندانند

بی نام و نشانند از این نام نشانند

در صومعه گر زاهد رعناست مجاور

رندان به سراپردهٔ میخانه روانند

خوش آینه دارند در آن آینه روشن

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه