گنجور

 
قاسم انوار

هر گه که یار شیوه ناز ابتدی کند

عاشق کسی بودکه دل وجان فدی کند

فارغ شد از جهان، بحیات ابد رسید

هر جان معتقد که بعشق اقتدی کند

از معنی آمدن سوی صورت بدان که چیست

معشوق «الست » گوید و عاشق بلی کند

غافل مشو، که مایه ظلمات غافلیست

با یاد دوست باش،که جان را جلی کند

با یاد دوست از بد دشمن فراغتیم

با خود کند کسی که بعالم بدی کند؟

بیدار شو ز قده غفلت، که عشق یار

بعد از وفات قبر ترا مرقدی کند

حسنیست بی نهایت و لطفیست بی دریغ

هنگام فرصتست که قاسم کدی کند

 
 
 
اوحدی

عاشق کسی بود که چو عشقش ندی کند

اول قدم ز روی وفا جان فدی کند

دلبر، که دستگیری عاشق کند ز لطف

گر جان کنند در سر کارش کری کند

زهری که دشمنی دهد از بهر رنج، تو

[...]

حزین لاهیجی

ساقی چه شد که آتش موسی ز می کند؟

مطرب کجاست تا دم عیسی به نی کند؟

یک عیش و عشرت است ولی منزلش دوتاست

عاقل به قصر جنّت و مجنون به حی کند

بنگر به فال سعد در اوراق روزگار

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه