در قیامت همه کس طالب و جویا باشد
دل ما طالب این قدر معلا باشد
عشق،کان جان و دل و دین ز تو باز استاند
عشق نبود،مگر آن طامه کبرا باشد
در جهان گشتم و آفاق سراسر دیدم
ذات انسانست،که هم اسم و مسما باشد
هر کرا جان و دلی هست به جانان نزدیک
راحت جان و دلش باده حمرا باشد
من،که با خاک سر کوی تو شوقی دارم
سر کوی تو مرا جنت ماوا باشد
دل و دین برد ز من، جان طلبد،چون سازم؟
هر کجا عشق بود جمله ازینها باشد
چند گویی تو ازین عقلک بی عقل مدام؟
مثل عشق و خرد پشه و عنقا باشد
من ندانم که چه حالیست که پیوسته به جان
دلم آشفته آن قامت و بالا باشد؟
در صبوحی،که سر از خاک برآرند همه
قاسمی بنده آن خسرو جانها باشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به موضوع عشق و طلب دل میپردازد و بیان میکند که در روز قیامت همه انسانها جویای حقیقت و عشق خواهند بود. او عشق را به عنوان یک نیروی بزرگ و تاثیرگذار معرفی میکند که در زندگی انسانها وجود دارد. شاعر از دوری و نزدیکی به معشوق سخن میگوید و بیان میکند که هر کسی که دل و روانی دارد، به سمت محبوب خود جذب میشود و در انجا آرامش مییابد. او همچنین به ناپایداری عقل و سرگردانی ناشی از عشق اشاره میکند و در نهایت، به آرزوی وصال با محبوبش و جنتی که در سایهی او یافت میشود، میاندیشد.
هوش مصنوعی: در روز قیامت، همه مردم خواهان و جویای چیزهایی هستند، اما دل ما فقط به دنبال آن زیبایی خاص و معطر است.
هوش مصنوعی: عشق، که جان و دل و ایمان از تو جدا نمیشود، اگر عشق واقعی باشد، باید به مانند یک حقیقت بزرگ و اساسی باشد.
هوش مصنوعی: در دنیا سفر کردم و همه جا را نگاه کردم و دریافتم که ذات انسان در همه چیز وجود دارد، به گونهای که نام و معنای آن یکی است.
هوش مصنوعی: هر کسی که جان و دلی دارد، به محبوبش نزدیکتر است و آرامش جان و دل او، همانند شراب قرمز است.
هوش مصنوعی: من که به خاطر عشق و اشتیاقی که به خاک سر کوی تو دارم، آنجای تو برای من بهشت و مکان آرامش است.
هوش مصنوعی: دل و ایمانم را از من گرفت و حالا جانم خواهان عشق است، چه کنم؟ هر جا که عشق حضور دارد، همه چیز همین حالت را دارد.
هوش مصنوعی: چرا مدام دربارهٔ این عقل بیفایده صحبت میکنی؟ مثل این است که عشق و خرد را با پشه و پرندهٔ افسانهای (عنقا) مقایسه کنی.
هوش مصنوعی: من نمیدانم چه حالتی است که دل و جانم همیشه به خاطر آن اندام خوشساخت و قامت برافراشتهات آشفته و ناآرام است؟
هوش مصنوعی: در صبحی که همه افراد از خاک برمیخیزند، من بنده آن پادشاه جانها هستم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
وقت آنست که بر دشت تماشا باشد
باغ را زینت و زیب از گل رعنا باشد
هر که او جانور است آرزوی یار کند
هر که را هست دلی عاشق و شیدا باشد
ذره سنگ همه لعل بدخشان گردد
[...]
همه کس را نظری از تو تمنا باشد
این نوع همه از دیده بینا باشد
دوش در خواهش یک بوسه رقیب تو مرا
چیزها گفت که دشنام تو حلوا باشد
تیر و خنجر فکن از دست و بنازیم بکش
[...]
هر که را با خطِ سبزت سرِ سودا باشد
پای از این دایره بیرون نَنِهَد تا باشد
من چو از خاکِ لحد لاله صفت برخیزم
داغِ سودای توام سِرِّ سُویدا باشد
تو خود ای گوهرِ یک دانه کجایی آخِر
[...]
تا به کی این دل من واله و شیدا باشد؟
تا به کی در هوس عشق و تمنا باشد؟
دل و جان رفت ز دستم،چه کنم،درمان چیست؟
مدد جان و دل از عز تعالا باشد
آن زمانی که نقاب از رخ خود بگشاید
[...]
هر که را مهر تو اندر دل شیدا باشد
پای او را همه بر دیده من جا باشد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.