گنجور

 
قاسم انوار

تا به کی خاطر من واله و شیدا باشد؟

در بیابان غمت بی سر و بی پا باشد؟

در بیابان تمنای تو صد جان بجویست

راه عشقست که بی میل و محابا باشد

دل ما طالب حسنست، چه شاید گفتن؟

حسن عشقست که او احسن حسنا باشد

رو مگردان تو ازین عشق،که این عشق خدا

نا گزیریست که اندر همه اشیا باشد

روز محشر،که سراز خاک لحد بردارم

جان و دل را هوس عشق و تولا باشد

گر ترا صفوت جان هست،به انصاف بگو:

عشق و مستوری و مستی چه تمناباشد؟

عقل اگر علت اولی بود از قول حکیم

عشق اولیست که او علت اولا باشد

جان شیرین به همه حال بباید دادن

خاصه با درد تو،کانا حسن و اولا باشد

گفتم: از عشق چه راهست به عقل؟ای دل و دین

گفت: قاسم، ز ثری تا به ثریا باشد

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
مجد همگر

وقت آنست که بر دشت تماشا باشد

باغ را زینت و زیب از گل رعنا باشد

هر که او جانور است آرزوی یار کند

هر که را هست دلی عاشق و شیدا باشد

ذره سنگ همه لعل بدخشان گردد

[...]

کمال خجندی

همه کس را نظری از تو تمنا باشد

این نوع همه از دیده بینا باشد

دوش در خواهش یک بوسه رقیب تو مرا

چیزها گفت که دشنام تو حلوا باشد

تیر و خنجر فکن از دست و بنازیم بکش

[...]

حافظ

هر که را با خطِ سبزت سرِ سودا باشد

پای از این دایره بیرون نَنِهَد تا باشد

من چو از خاکِ لحد لاله صفت برخیزم

داغِ سودای توام سِرِّ سُویدا باشد

تو خود ای گوهرِ یک دانه کجایی آخِر

[...]

قاسم انوار

تا به کی این دل من واله و شیدا باشد؟

تا به کی در هوس عشق و تمنا باشد؟

دل و جان رفت ز دستم،چه کنم،درمان چیست؟

مدد جان و دل از عز تعالا باشد

آن زمانی که نقاب از رخ خود بگشاید

[...]

مشاهدهٔ ۵ مورد هم آهنگ دیگر از قاسم انوار
صوفی محمد هروی

هر که را مهر تو اندر دل شیدا باشد

پای او را همه بر دیده من جا باشد

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صوفی محمد هروی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه