تا به کی خاطر من واله و شیدا باشد؟
در بیابان غمت بی سر و بی پا باشد؟
در بیابان تمنای تو صد جان بجویست
راه عشقست که بی میل و محابا باشد
دل ما طالب حسنست، چه شاید گفتن؟
حسن عشقست که او احسن حسنا باشد
رو مگردان تو ازین عشق،که این عشق خدا
نا گزیریست که اندر همه اشیا باشد
روز محشر،که سراز خاک لحد بردارم
جان و دل را هوس عشق و تولا باشد
گر ترا صفوت جان هست،به انصاف بگو:
عشق و مستوری و مستی چه تمناباشد؟
عقل اگر علت اولی بود از قول حکیم
عشق اولیست که او علت اولا باشد
جان شیرین به همه حال بباید دادن
خاصه با درد تو،کانا حسن و اولا باشد
گفتم: از عشق چه راهست به عقل؟ای دل و دین
گفت: قاسم، ز ثری تا به ثریا باشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و شعف ناشی از آن است. شاعر از احوال خود و درد و شوق عاشقانه صحبت میکند و میگوید که عشق به معشوق، راهی بیمیل و آسان نیست. او به زیبایی و حسن معشوق اشاره میکند و میگوید دلها همیشه طالب زیبایی هستند. در نهایت، شاعر به اهمیت عشق در زندگی اشاره دارد و میگوید که عشق، ریشه و علت همه چیز است و جان را باید به خاطر عشق فدای کرد. عشق را به مثابه شوری و مستی میبیند که با عقل قابل توجیه نیست و بیانگر عمق احساسات انسانی است.
هوش مصنوعی: تا کی باید دل من عاشق و سرگشته تو باشد؟ در بیابان افسردگی تو، بی سر و پا باشد؟
هوش مصنوعی: در بیابان، اشتیاق تو مانند صد زندگی به دنبال خود میگردد. مسیر عشق باید بدون هیچ گونه ترس و تردیدی طی شود.
هوش مصنوعی: دل ما به دنبال زیبایی است، چه باید گفت؟ زیبایی عشق است که او زیباترین زیباییهاست.
هوش مصنوعی: از عشق دوری نکن، زیرا این عشق به نوعی سرنوشت توست و در همه چیز وجود دارد.
هوش مصنوعی: در روز قیامت، زمانی که از خاک قبرم بیرون بیایم، تنها آرزویم عشق و محبت خواهد بود.
هوش مصنوعی: اگر روحت پاک و خالص است، با انصاف بگو: عشق، پنهانکاری و حالت مستی چه خواستهای دارند؟
هوش مصنوعی: اگر عقل را نخستین علت بدانیم، عشق بوده که خود باید به عنوان نخستین علت شناخته شود.
هوش مصنوعی: زندگی شیرین را باید در هر شرایطی فدای عشق و محبوب کرد، به ویژه زمانی که با درد و رنجی مواجه میشویم؛ زیرا زیبایی و خوبی آن لحظه خاص و ارزشمند است.
هوش مصنوعی: گفتم: از عشق به عقل چه راهی وجود دارد؟ دل و دین گفت: قاسم، عشق از پایینترین نقطه تا بالاترین نقطه، همگی بر یک مسیر قرار دارند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
وقت آنست که بر دشت تماشا باشد
باغ را زینت و زیب از گل رعنا باشد
هر که او جانور است آرزوی یار کند
هر که را هست دلی عاشق و شیدا باشد
ذره سنگ همه لعل بدخشان گردد
[...]
همه کس را نظری از تو تمنا باشد
این نوع همه از دیده بینا باشد
دوش در خواهش یک بوسه رقیب تو مرا
چیزها گفت که دشنام تو حلوا باشد
تیر و خنجر فکن از دست و بنازیم بکش
[...]
هر که را با خطِ سبزت سرِ سودا باشد
پای از این دایره بیرون نَنِهَد تا باشد
من چو از خاکِ لحد لاله صفت برخیزم
داغِ سودای توام سِرِّ سُویدا باشد
تو خود ای گوهرِ یک دانه کجایی آخِر
[...]
تا به کی این دل من واله و شیدا باشد؟
تا به کی در هوس عشق و تمنا باشد؟
دل و جان رفت ز دستم،چه کنم،درمان چیست؟
مدد جان و دل از عز تعالا باشد
آن زمانی که نقاب از رخ خود بگشاید
[...]
هر که را مهر تو اندر دل شیدا باشد
پای او را همه بر دیده من جا باشد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.