ای دل و جان گرامی به تمنای تو شاد
هرگز این جان من از درد تو محروم مباد
عقل و دین بردی و دل بردی و جان می طلبی
شرط تجرید همینست،زهی حسن رشاد!
حالیا نقد بدیدار تو وجدی داریم
بعد ازین تا چه نهد کار زمان را بنیاد؟
ملک جاوید بدیدار تو داریم امروز
در گذشتیم ازین چار سوی کون و فساد
روز وشب در طلب جامه ونان مضطربست
خواجه را فکر معاشست، نه تدبیر معاد
ماتمش تا به ابد ثابت و جاوید شود
هر که از دولت درد تو نباشد دلشاد
قاسمی،کشف یقینست درین راه دلیل
نه حکایات عوارف، نه حدیث مرصاد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از عشق و آرزوی دیدار محبوب سخن میگوید. شاعر از درد و غم ناشی از دوری محبوب گلایه میکند و به اهمیت عشق و حقیقت در زندگی اشاره دارد. او بیان میکند که عقل و دین را به خاطر عشق از دست داده و حال به دنبال تحول و تجربهای عمیقتر است. شاعر از ناپایداری دنیا و نگرانیهای معمولی انسانها در تلاش برای تأمین مادیات صحبت میکند، اما تأکید دارد که تنها عشق به محبوب میتواند انسان را راضی و شاد نگه دارد. هدف نهایی او دست یابی به حقیقت و درک عمیقتری از وجود است.
هوش مصنوعی: ای دل و جان عزیزم، همیشه به خاطر عشق تو شادم و امیدوارم که این زندگی من هرگز از درد دوری تو خالی نباشد.
هوش مصنوعی: تو عقل و ایمان را از من گرفتهای و دل و جانم را هم میطلبی. شرط معزول شدن از دنیا همین است. چه زیبایى در حقیقت تو وجود دارد!
هوش مصنوعی: هماکنون در دیدار تو حال و هوای خاصی داریم. بعد از این باید دید که زمان چه سرنوشتی برای ما رقم میزند.
هوش مصنوعی: امروز ما به دیدار ملک جاوید میرویم و از تمام این جهان و زﻣﺎن و مشکلات آن عبور کردهایم.
هوش مصنوعی: حاجتمند در پی تأمین روزی و زندگی است و دائماً نگران نیازهای دنیایی خود میباشد، اما به فکر مسائل روحانی و آخرت نیست.
هوش مصنوعی: اگر کسی از رنج و درد تو بیخبر باشد و خوشحال باشد، او تا ابد در بیخبری و غفلت خواهد ماند.
هوش مصنوعی: در این مسیر، رسیدن به حقیقت و شناخت واقعی اهمیت دارد و نه داستانها و روایتهایی که تنها به شکل نقل شدهاند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای همه ساله زخوی تو دل سلطان شاد
دل سلطان همه سال از خوی تو شادان باد
با علی خیزد هر کز تو بیاموزد علم
با عمر خیزد هر کز تو بیاموزد داد
زانکه استاد تو اندر همه کاری پدرست
[...]
نوزتان مادر شش روز نباشد که بزاد
نوزتان ناف نبریده و از زه نگشاد
نوزتان سینه و پستان به دهن بر ننهاد
نوزتان روی نشست و نوزتان شیر نداد
این چه بند است که بر من غم آن ماه نهاد
دل من بر دوره خون زد و دیده بگشاد
دل من برد بگفتار دل آزار بتی
که همه فعلش بند است و همه قولش داد
بجفا کردن راد است و بدل دادن زفت
[...]
قاضی آن بد نسب خر روش ترک نژاد
که چو دید او کله کیسه زرش آمد یاد
آنکه بی سیم کسی نبد از ارش نگشاد
سیم وی دادی و از مهتری این دارد یاد
جاودان بادا آن جای طهارت آباد
[...]
یاد میدار که از مات نمی آید یاد
ای امید من و عهد تو سراسر همه باد
نکنی یک طرف از قصه ی من هرگز گوش
نه زِیم یک نفس از غصه تو هرگز شاد
یاوری نیست، که با خصم تو بردارم تیغ
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.