گنجور

 
قاسم انوار

عشق تو مرا از هر دو جهان ساخت مجرد

ای عشق گرانمایه و ای دولت سرمد

مردم ز غم عشق و نی یافتم آخر

از دولت دیدار تو صد جان مجدد

من رند خرابات مغانم،چه توان کرد؟

اینست مرا مذهب، اگر نیکم،اگر بد

از عشق تو منعم نکند توبه و تقوی

ویران شود از سنگ قضا قصر مشید

در کوی تو پستیم، زهی منصب عالی!

با روی تو مستیم، زهی عشق مؤبد

از غمزه جادوی تو مستیم و فراغت

از حادثه دایره چرخ مشعبد

مطلق سخن اینست که :مرغ دل قاسم

جز دام تو در دام کسی نیست مقید

 
 
 
ابوسعید ابوالخیر

بی شک الفست احد، ازو جوی مدد

وز شخص احد به ظاهر آمد احمد

در ارض محمد شد و محمود آمد

اذ قال الله: قل هو الله احد

ازرقی هروی

مر جاه ترا بلندی جوزا باد

درگاه ترا سیاست دریا بود

رای تو ز روشنی فلک سیما باد

خورشید سعادت تو بر بالا باد

عنصرالمعالی

ای دل رفتی چنانکه در صحرا دد

نه انده من خوردی و نه اندوه خود

هم‌جالس بد بودی و تو رفته بهی

تنهایی به مرا ز هم‌جالس بد

مسعود سعد سلمان

احوال جهان بادگیر باد

وین قصه ز من یادگیر یاد

چون طبع جهان باژگونه بود

کردار همه باژگونه بود

از روی عزیزیست بسته باز

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
سنایی

ای صورت تو سکون دلها چو خرد

وی سیرت تو منزه از خصلت بد

دارم ز پی عشق تو یک انده صد

از بیم تو هیچ دم نمی‌یارم زد

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از سنایی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه