عشق تو مرا از هر دو جهان ساخت مجرد
ای عشق گرانمایه و ای دولت سرمد
مردم ز غم عشق و نی یافتم آخر
از دولت دیدار تو صد جان مجدد
من رند خرابات مغانم،چه توان کرد؟
اینست مرا مذهب، اگر نیکم،اگر بد
از عشق تو منعم نکند توبه و تقوی
ویران شود از سنگ قضا قصر مشید
در کوی تو پستیم، زهی منصب عالی!
با روی تو مستیم، زهی عشق مؤبد
از غمزه جادوی تو مستیم و فراغت
از حادثه دایره چرخ مشعبد
مطلق سخن اینست که :مرغ دل قاسم
جز دام تو در دام کسی نیست مقید