من و معشوق و جام ناب صباح
بگشا بر من این در،ای فتاح
در در بسته از کرم بگشا
در در بسته را تویی مفتاح
ما و کشتی و راه دریا بار
خطری نیست، لاح فی الملاح
خطری نیست، ازچه می ترسید؟
لیس فی البحر غیرناتمساح
قدحی دیگرم تصدیق کن
کلما زدت،زدت فی الارواح
یار مستست و باده می نوشد
در چنین دم صلاح نیست صلاح
در چنین حالتی بفتوی عشق
عیش جانهامباح گشت، مباح
پیش مستان گرفت نیست، که ما
مست عشقیم در صباح ورواح
مستی مازحد گذشت، که دوست
جام در دست و می کند الحاح
بهر دام دل شکسته دلان
ساختند از ملاح صد ملواح
جان هر کس سجنجلست، اما
جان قاسم سجنجل الارواح
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در همه کارها کند انجاح
نبود مثل او به هزل و مزاح
روحها داد روح را زان راح
به صبوحی اربعین صباح
ای مبارک ز تو صبوح و صباح
ای مظفر فر از تو قلب و جناح
ای شراب طهور از کف حور
بر حریفان مجلس تو مباح
ای گشاده هزار در بر ما
[...]
بصر الحس ناظر الاشباح
نظر العقل شاهد الارواح
روح خود را به عالم ارواح
انس ده، تا رسی به روح و به راح
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.