رخسار تو چون آینه صورت و معنیست
در صبح جبینت همه انوار تجلیست
هم جذبه او بود که دل مست لقا شد
مجنون چه کند؟ کین کشش از جانب لیلیست
پیوسته ز سودای تو مستیم و خرابیم
ما را بتو صد گونه تولی وتمنیست
هرجام که از دست تو آید همه نوشست
این دور نه جورست، که در دور تو اولیست
تا جلوه دیدار تو عشاق تو دیدند
از هر طرفی بانگ تقدس و تعالیست
ما رو بتو داریم، که مرآت شریفی
در روی تو خود قاعده روی و ریا نیست
هر دل، که چو قاسم بجمالت نشود شاد
در قاعده نشائه او صورت دعویست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیبایی و جاذبهای میپردازد که معشوق (رخسار) دارد. شاعر میگوید که چهره معشوق مانند آینهایست که صورت و معنای عاشق را منعکس میکند و در جبین او همه نشانههای نور و تجلی وجود دارد. کشش و جذبهای که او دارد، دل عاشق را مست و ویران میکند، درست مانند مجنونی که به دنبال لیلی است. عاشق با دیدن جلوههای معشوق، مست و خراب میشود و آرزوها و تمناهای زیادی نسبت به معشوق دارد. هر جرعهای که از دست معشوق میآید، نشاندهنده لذت و خوشی است. شاعر بیان میکند که این عشق دور از هرگونه ریا و ادعاست و هر کسی که نمیتواند به زیبایی معشوق شاد باشد، در حقیقت در توهمی از ادعای عشق خود قرار دارد.
هوش مصنوعی: صورت تو مانند آینه است و تشخیص معنی تو در صبح چهرهات، همه نورهای تابش را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: محبت و کشش از طرف معشوق انقدر قوی است که دل عاشق را به سمت او میکشاند. مجنون چه میتواند بکند وقتی که این کشش از سوی لیلی است؟
هوش مصنوعی: ما همیشه از عشق و خیال تو سرمست و ویران هستیم و دلمان میخواهد از تو صد نوع محبت و توجه ببینیم.
هوش مصنوعی: هر لیل و روزی که از دستان تو به من برسد، برایم گواراست. این حالت کنونی من عادلانه نیست، زیرا در زمان تو وضعیت اولی و بهتری برقرار است.
هوش مصنوعی: عشاق تو که به تماشای زیباییات نشستهاند، از هر سو صدای شگفتانگیز و بالاتر بودن تو را میشنوند.
هوش مصنوعی: ما به خاطر تو هستیم، چرا که چهره زیبای تو، حقیقت و صفای درون را نشان میدهد و در آن نشانهای از تظاهر و نفاق دیده نمیشود.
هوش مصنوعی: هر دلی که مانند قاسم به زیبایی تو شاد نمیشود، در واقع فقط ظاهر دوست داشتن را نشان میدهد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تابنده تر از زهره و از مشتری آن چیست
چیزی که در این عالم بی او نتوان زیست
کان طرب و خرمی و خوبی و خوشیست
شاید که ازو بربخوری بلبله بیست
چشم ز خیال تو پر از نور تجلیست
چشمی که چنین است به دیدار تو اولیست
صورنگر از آن صورت و معنی چو خبر داشت
انگیختن صورت چینش به چه معنیست
بر طرف چمن سور به صد شرم بر آید
[...]
در جمله ذرات جهان لمعه حسنیست
من با تو بگویم، که ترا پرتو حس نیست
رو دیده بدست آر، که تا باز ببینی
در جمله ذرات جهان نور تجلیست
از فرط حجابست، که آن مشرک نادان
[...]
افسوس که صورت تُتق چهرهٔ معنی ست
ورنه همه آفاق پر از نور تجلّی ست
هر لحظه در این کوی به دیگر صفتی یار
در جلوهٔ حسن است ولی چشم تو اعمی ست
گر نیست به هر مو کششی از طرف دوست
[...]
مه شمع شب افروز و رخت نور تجلی ست
او را به جمال تو کجا زهره دعوی ست
رضوان به هوای قد رعنای تو ای سرو
جاوید وطن ساخته در سایه طوبی ست
منما به کس آن روی و در آیینه نظر کن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.