گر مرا با درد تو درمان نباشد گو مباش
عاشق روی توام گر جان نباشد گو مباش
در جواب او
جامه ام کرباس بس کتان نباشد گو مباش
ورچه بالاپوش تابستان نباشد گو مباش
بستن لنکوته در ایام گرما راحتست
گر ترا شلوار یا تنبان نباشد گو مباش
با سلیم خود خوشم خرطوم پیلش آستین
گرو را دامان چون میدان نباشد گو مباش
ریش بارست ای برادر تسمه سنجاب و خز
گر بگرد آستین گردان نباشد گو مباش
احترام شاهد کمخا مکن از صندلی
بقچه برداری اگر با آن نباشد گومباش
جامه را باید برازش ازدرازی بر زمین
گر کشان همواره ات دامان نباشد گو مباش
فوطه یزدی به قاری بخش ای تاجر ز لطف
ور قماش مصر و هندستان نباشد گو مباش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساس عشق و انتظار است. شاعر به محبوب خود میگوید که اگر عشق و درد او به هم نرسد، وجودش بیمعناست. همچنین در ادامه اشاره دارد به شرایطی که باید برای عشق و وابستگی محیا باشد. او به سادهزیستی و بینیازی از تجملات اشاره میکند و تأکید میکند که محبت و ارتباط عمیق مهمتر از ظاهر و مادیات است. شاعر به نوعی اعلام میکند که در غیاب مهر و عشق، هرچند وسایل و ابزار زندگی مهیا باشد، احساس حقیقی وجود نخواهد داشت و به همین دلیل تنها بودن با شرایط مادی را بیمعنا میداند.
هوش مصنوعی: اگر درمانی با درد تو ندارم، اشکالی ندارد. من عاشق چهره تو هستم، حتی اگر زندگیام به خطر بیفتد، اشکالی ندارد.
هوش مصنوعی: لباس من از پارچهی کرباس است، اگرچه از کتان نیست. بگو که اگر این پوشش تابستانی نیست، پس چرا باید باشم؟
هوش مصنوعی: در روزهای گرم، پوشیدن لنکوته یا شلوار راحتتر است، اما اگر شلوار یا تنبان نداشته باشی، بهتر است که از پوشیدن آن خودداری کنی.
هوش مصنوعی: من از شجاعت و اطمینان خود خوشحال هستم، همچنان که یک فیل با قدرتش در دنیا شناخته میشود. اگر در معرض میدان نباشی، نگو که من هم در این میدان حضور دارم.
هوش مصنوعی: ای برادر، اگر ریش و خز، مانند تسمه سنجاب، به دور آستین تو بچرخد، خوب نیست که تو هم در چرخش و بازیگری باشی.
هوش مصنوعی: به کسی که در مقام شهادت میخواهد صحبت کند بیاحترامی نکن. اگر با او نیستی، بهتر است از جایگاه خود پایین نیایی و پا برهنه شوی.
هوش مصنوعی: برای اینکه لباسی را که به تن داری، نپوشی که همیشه به زمین کشیده شود، بهتر است آن را از درازا کوتاه کنی تا دامنت به خاک نیفتد. پس سعی کن در زندگیات از مشکلات دوری کنی و خودت را به سامان برسانی.
هوش مصنوعی: ای تاجر، اگر قاری را چیزی از یزد هدیه میدهی، همانند آن را بیاور که قماشهای مصری و هندی ارزشی ندارند، پس بهتر است که چیزی نیاوری.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
لاابالی را اگر سامان نباشد گو مباش
بتپرستی را اگر ایمان نباشد گو مباش
دیگری گر بر سر جان میکشد خود را رواست
من به جانان زندهام گر جان نباشد گو مباش
کار وصل او اگر آسان برآید دولتیست
[...]
دردمندم، گر مرا درمان نباشد، گو: مباش
دردمندان ترا گر جان نباشد، گو: مباش
گر غریبی بر سر کویت بمیرد، گو: بمیر
ور گدایی بر در سلطان نباشد، گو: مباش
چند روزی با جمالت عشق پنهان باختم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.