گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
نظام قاری

دیدم بخواب خوش که بدستم پیاله بود

تعبیر رفت کار بدولت حواله بود

در جواب او

والا بباغ رخت بدیدیم و لاله بود

بر جیب دکمهای درش همچو ژاله بود

آن جرم آل و لالی و گلگون بشاهدی

صد بار به زرنک گل و روی لاله بود

در بزم رخت می همه از رنک قرمزی

و زکله کلاه مغرق پیاله بود

دیدم بپرده شاهد والا که تافته

بر رویش از شرابه مشکین کلاله بود

اطلس عروس میشد و داماد کشته صوف

زابیاری و حریر خطیشان قباله بود

زیر کلاه بود خوش آنیده کله پوش

مانند ماه بدرو زهش همچو هاله بود

تشریفی رسید پس از شش مهم زغیب

و آن خود بقد جامه طفلی سه ساله بود

قاری بخواب دید سقرلاط یکشبی

تعبیر رفت چکمه و ماشا حواله بود

 
 
 
حافظ

دیدم به خوابِ خوش که به دستم پیاله بود

تعبیر رفت و کار به دولت حواله بود

چل سال رنج و غصه کشیدیم و عاقبت

تدبیرِ ما به دستِ شرابِ دوساله بود

آن نافهٔ مراد که می‌خواستم ز بخت

[...]

صوفی محمد هروی

دیدم به خواب خوش که به دستم پیاله بود

تعبیر رفت و کار به دولت حواله بود

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صوفی محمد هروی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه