شبهای غم که چهره به خوناب شستهایم
از دیده نقش وسوسه خواب شستهایم
افسون گریه برد ز خویت عتاب را
از شعله تو دود به هفت آب شستهایم
زاهد خوش است صحبت از آلودگی مترس
کاین خرقه بارها به می ناب شستهایم
ای در عتاب رفته ز بیرنگی سرشک
غافل که امشب از مژه خوناب شستهایم
پیمانه را ز باده به خون پاک کردهایم
کاشانه را ز رخت به سیلاب شستهایم
غرق محیط وحدت صرفیم و در نظر
از روی بحر موجه و گرداب شستهایم
بیدست و پا به بحر توکل فتادهایم
از خویش گرد زحمت اسباب شستهایم
در مسلخ وفا ز حیا آب گشتهایم
خون از جبین و دست ز قصاب شستهایم
غالب رسیدهایم به کلکته و به می
از سینه داغ دوری احباب شستهایم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از احساسات عمیق و غم ناشی از جدایی و درد ناشی از عشق سخن میگوید. شاعر به توصیف شبهای غم و بغض پرداخته و ابراز میکند که چگونه با گریه و زاری سعی در شستشوی آلام خود دارد. او از زهد و آلودگی صحبت میکند و نشان میدهد که با وجود همه این سختیها، به نوعی در جستجوی وحدت و آرامش است. در نهایت، به پیروزی و رسیدن به مقاصد خود اشاره میکند، هرچند که این سفر همراه با فراق و درد است. شاعر از بیپناهی و سرسپردگی در برابر عشق و توکل به خدا صحبت میکند و زندگی خود را به چالشهای بدون پایان تشبیه کرده است.
هوش مصنوعی: در شبهای پر از غم که چهرهمان از اشک و اندوه خیس شده است، بر اثر غم و اضطراب، دیگر نتوانستهایم خواب را به چشمهای خود راه دهیم.
هوش مصنوعی: افسون گریهات از دلخوریام کاسته و ما از آتش تو به آرامش رسیدهایم.
هوش مصنوعی: زاهد، صحبت دربارهی آلودگی خوب است، اما نترس! چون این لباس در حالتی که داریم، بارها با می ناب شسته شده است.
هوش مصنوعی: ای کسی که به خاطر بیاحساسیات مورد عتاب قرار گرفتهای، غافل از اینکه امشب از چشمانمان اشکهایی به رنگ خون ریختهایم.
هوش مصنوعی: ما ظرف شراب را با خون پاک کردهایم و خانهمان را از دکورها و لوازمش با سیلاب شستهایم.
هوش مصنوعی: ما در فضای یگانگی غرق شدهایم و در نظر، چهرهای مانند آبی آرام و بیتلاطم داریم.
هوش مصنوعی: ما بدون هیچ وسواسی به دریاى توکل افتادهایم و از خودمان دور شده و زحمت تهیه وسایل را کنار گذاشتهایم.
هوش مصنوعی: در کنار وفا و صداقت، به خاطر شرم و حیا، مانند قربانیان در کشتارگاه، بیخبر از خود، خونی از پیشانی و دستانمان ریخته است. بیخبر از این که کسی که ما را قربانی کرده، دستانش را شسته است.
هوش مصنوعی: ما به کلکته رسیدهایم و در میان این سفر، با نوشیدن می، غم دوری از دوستان را از دل خود زدودهایم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ما سر به آب خنجر قصاب شسته ایم
دست از مراد خویش بصد آب شسته ایم
پهلو نهاده ایم بشمشیر آبدار
وز دل غبار بستر سنجاب شسته ایم
انگشت خاکرا بلب تشنه سوده ایم
[...]
از ما حذر که دست ز آداب شستهایم
شرم از دل و زبان، به می ناب شستهایم
از یک حدیث لطف، که آن هم دروغ بود
امشب ز دفتر گله صد باب شستهایم
امروز آب دیده ندارد اثر که دوش
[...]
تنها نه دلق خود به می ناب شسته ایم
ناموس یک قبیله به این آب شسته ایم
قسمت بلاست ورنه می آلوده دلق خویش
صد ره ز شوق گوشهٔ محراب شسته ایم
ما توبه دشمنیم و قدح دوست، دور نیست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.