هنگام بوسه بر لب جانان خورم دریغ
در تشنگی به چشمه حیوان خورم دریغ
آن ساده روستایی شهر محبتم
کز پیچ و خم به زلف پریشان خورم دریغ
در رشکم از صلا و ملالم ز دورباش
بر خوان وصل و نعمت الوان خورم دریغ
خواهم ز بهر لذت آزار زندگی
بر دل بلا فشانم و بر جان خورم دریغ
رفتار گرم و تیشه تیزم سپرده اند
از خویشتن به کوه و بیابان خورم دریغ
از خود برون نرفته و در هم فتاده تنگ
در راه حق به گبر و مسلمان خورم دریغ
زین دود و زین شراره که در سینه من ست
سازم سپهر گر نه به سامان خورم دریغ
دل زان تست هدیه تن کن کنار و بوس
چند از تو بر نوازش پنهان خورم دریغ
کاری ندید آن که توان در من آفرید
در شوره زار خویش به باران خورم دریغ
غالب شنیده ام ز نظیری که گفته است
«نالم ز چرخ گر نه به افغان خورم دریغ »
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نالم ز چرخ اگر نه بر افغان خورم دریغ
گریم به دهر اگرنه به طوفان خورم دریغ
همین شعر » بیت ۱۰
غالب شنیده ام ز نظیری که گفته است
«نالم ز چرخ گر نه به افغان خورم دریغ »
نالم ز چرخ اگر نه بر افغان خورم دریغ
گریم به دهر اگرنه به طوفان خورم دریغ
بر گل شکر نشاند و خون جگر دهد
بر سفره سپهر به مهمان خورم دریغ
صبحم که بر صبوح خودم خوانده روزگار
[...]
دایم به تلخ کامی یاران خورم دریغ
بر خوان دهر سفله به مهمان خورم دریغ
مشت استخوان به کام و گلوی هما کنند
ز انعام چرخ؟ بر لب و دندان خورم دریغ
لیلی حرم نشین سیه خانهٔ دل است
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.