گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
غالب دهلوی

دیگر از گریه به دل رسم فغان یاد آمد

رنگ پیمانه زدم شیشه به فریاد آمد

دل در افروختنش منت دامن نکشید

شادم از آه که هم آتش و هم باد آمد

تا ندانی جگر سنگ گشودن هدرست

تیشه داند که چه ها بر سر فرهاد آمد

داغم از گرمی شوق تو که صد ره به دلم

همچنان بر اثر شکوه بیداد آمد

خیز و در ماتم ما سرمه فرو شوی ز چشم

وقت مشاطگی حسن خداداد آمد

رفته بودی دگر از جا به سخن سازی غیر

منت از بخت که خاموشی ما یاد آمد

خشک و تر سوزی این شعله تماشا داد

عشق یکرنگ کن بنده و آزاد آمد

دید پر ریخته و از قفسم کرد آزاد

رحم در طینت ظالم ستم ایجاد آمد

بر در یار چه غوغاست عزیزان بروید

خونبها مزد سبکدستی جلاد آمد

داده خونین نفسی درس خیالم غالب

رنگ بر روی من از سیلی استاد آمد

 
 
 
حافظ

در نمازم خَمِ ابرویِ تو با یاد آمد

حالتی رفت که محراب به فریاد آمد

از من اکنون طمعِ صبر و دل و هوش مدار

کان تحمل که تو دیدی همه بر باد آمد

باده صافی شد و مرغانِ چمن مست شدند

[...]

جامی

عشرت خسرو و شیرین سحرم یاد آید

کوه غم بر دلم از محنت فرهاد آمد

بانگ زنجیر نهادند لقب بی خبران

آهن از ناله مجنون چو به فریاد آمد

گر نه شمشاد گل اندام من از باغ گذشت

[...]

امیرعلیشیر نوایی

دوشم از سوز فنا با قد خم یاد آمد

شمع در گریه شد و چنگ به فریاد آمد

با همه سنگدلی رحم کنی گر دانی

کز غم هجر توام دوش چه بیداد آمد

رسم تاراج خرابی چو بدید ابر بهار

[...]

صائب تبریزی

تا مرا در نظر آن حسن خداداد آمد

هر سر موی مرا نام خدا یاد آمد

چون دل از دامن صحرای جنون بردارم؟

که سرابم به نظر موج پریزاد آمد

در دل سخت تو بیرحم ندارد تأثیر

[...]

حزین لاهیجی

عشق سرکش، به فغان، زین دل ناشاد آمد

این سپندی ست کزو شعله به فریاد آمد

تهمت آلودهٔ عیشیم، که گلشن زادیم

پر و بالی نگشودیم که صیاد آمد

طفل خامیم و ستمکاری ایام ،به ما

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه