اگر داغت وجودم را در اکسیر نظر گیرد
سراپای من از جوش بهاران پرده برگیرد
به عرض هر گسستن کز نفس بالد ز بی تابی
خیالم الفت مرغوله مویان را ز سر گیرد
دل از سودای مژگان که خون گردید؟ کز مستی
به ذوق رخنه از هر قطره ره بر نیشتر گیرد
به چشم مدعی همچون چراغ روز بی نورم
چراغم گر به فرض از پرتو خورشید درگیرد
رمش نظاره را از رقص بسمل در چمن پیچد
غمش آیینه را از چهره عاشق به زر گیرد
گمم در وی ز رشک ست این که غمخواری نمی خواهم
که ترسم یابد او را هر که از حالم خبر گیرد
سرت گردم اگر پای نزاکت در میان نبود
تنم از لاغری صد خرده بر موی کمر گیرد
نوردم نامه و دل بار بار از بدگمانی ها
نهد نقش تو پیش روی و خود را نامه بر گیرد
خوشم گر استواری نیست همچون موج کارم را
که هر دم از شکست خود روانی بیشتر گیرد
محبت هر دلی را کز نزاکت سرگران یابد
سبک در دام ذوق ناله مرغ سحر گیرد
خوشا روزی که چون از مستی آویزم به دامانش
گه از دستم کشد گاهم به روی چشم تر گیرد
ز فیض نطق خویشم با نظیری همزبان غالب
چراغی را که دودی هست در سر زود درگیرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به احساسات عمیق عاشقانه و درد و رنج ناشی از عشق میپردازد. او به زیباییهای معشوق و تأثیرات آن بر وجودش اشاره میکند و میگوید که با دیدن او، تمام غمها و دردهایش کمرنگ میشود. عشقش به معشوق آنقدر عمیق است که میخواهد همه جهان را فراموش کند و تنها در کنار محبوب بماند. شاعر همچنین از حالات و احساسات متناقض خود صحبت میکند، اینکه گاهی از عشق رنجیده و گاهی شاد است. او نگران است که معشوق از حالش باخبر شود و این نگرانی او را پریشانتر میکند. در نهایت، او امید دارد که روزی بتواند به عشقش برسد و در آغوش محبوب آرامش یابد.
هوش مصنوعی: اگر عشق تو بر وجود من تاثیر بگذارد، تمام وجودم از خوشحالی و شوق مانند بهار شکوفا خواهد شد.
هوش مصنوعی: به خاطر هر جدا شدن که از نفس خود میکشم و از بیتابی خیال خود، میخواهم که دوستیام را با رشتههای موی تو قطع کنم.
هوش مصنوعی: دل که به خاطر زیبایی مژگان دچار آشفتگی و درد شده، چرا؟ زیرا در حالت مستی، از هر قطره اشک به اندازهای لذت میبرد که مانند نیشتری بر دل فرود میآید.
هوش مصنوعی: به چشم کسی که ادعا دارد، من مانند نوری بیفروغ هستم. حتی اگر فرض کنیم که چراغم از نور خورشید روشن شود، باز هم نور من به چشم او نمیرسد.
هوش مصنوعی: نگاه معشوقه مانند رقصی زیبا در چمن میپیچد و غمش همچون آینهای از چهره عاشق نقرهای میتاباند.
هوش مصنوعی: من در دلم نسبت به او حسودی دارم و نمیخواهم کسی برایم نگران باشد، زیرا میترسم اگر کسی از حال و روز من باخبر شود، او را تحت تأثیر قرار دهد.
هوش مصنوعی: اگر در این فضا رسم و ادب وجود نداشت، من به خاطر عشق و علاقهام به تو، به حدی لاغر و ناتوان میشدم که صدها نقص روی موی کمرم دیده میشد.
هوش مصنوعی: نامهام را به تو میفرستم و دلنگرانیها را کنار میگذارم. تصویر تو در ذهنم نقش میبندد و خودم را برای نوشتن این نامه آماده میکنم.
هوش مصنوعی: من وقتی خوشحالم که ثباتی مانند موج ندارم؛ زیرا هر لحظه از شکستهایم، انرژی و انگیزه بیشتری به من میدهد.
هوش مصنوعی: محبت هر دلی را که با لطافت به سراغش میرود، سبکبار کرده و در دام شیرینی نغمات پرنده صبحگاهی به دام میاندازد.
هوش مصنوعی: روز خوشی است که وقتی از خوشحالی و سرمستی به او نزدیک شوم، گاهی او مرا از خود دور کند و گاهی هم با محبت، با چشمان تر و مهربانش به من نگاه کند.
هوش مصنوعی: از نیروی بیان خویش، با کسی همصدا و مشابه، به من نشان داده شده که چطور میتوانم روشنایی یک چراغ را که دود دارد، در مدت کوتاهی به آتش بکشم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
محبت با دل غم دیده الفت بیشتر گیرد
چراغی را که دودی هست در سر زود درگیرد
همین شعر » بیت ۱۲
ز فیض نطق خویشم با نظیری همزبان غالب
چراغی را که دودی هست در سر زود درگیرد
هم اکنون باز نقاش طبیعی خامه بر گیرد
ز نقش عالم آرایش جهان زیب دگر گیرد
گهی بر آب تر از ابر زنگاری زره دوزد
گهی از لاله تیغ کوه شنگرفی سپر گیرد
سحاب پر زنم چشم نبی بی پسر گردد
[...]
دلم را گاه آن آمد که کام از عیش برگیرد
ز دست ساقی دوران چو گردون جام زر گیرد
ملامت می کند ما را خرد در عشق ورزیدن
دل عاشق کجا قول خود را معتبر گیرد؟
به عیاری کسی آرد شبی معشوق خود در بر
[...]
اگر لطفت ز پای اشک و آهم شعله برگیرد
فلک زان رشحهتر گردد زمین زان شعله درگیرد
نماید در زمان ما و تو بازیچهٔ طفلان
فلک گردد ور عشق لیلی و مجنون ز سر گیرد
به بالینش سحر آن زلف و عارض را چنان دیدم
[...]
محبت با دل غم دیده الفت بیشتر گیرد
چراغی را که دودی هست در سر زود درگیرد
پس از وارستگی ها بیشتر گشتم گرفتارش
چو صیدی جست صیادش ز اول سخت تر گیرد
محبت بیشتر قائم شود چون بشکند پیمان
[...]
زدیدار تو از یوسف زلیخا مهر برگیرد
چراغ دیده یعقوب از روی تو درگیرد
نه زاهد ماند نه میخواره از حسن جهانسوزش
که چون گردید آتش شعله ور در خشک و تر گیرد
در آب زندگانی موی آتش دیده را ماند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.