قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۹۹ توان گریخت به جایی ز دشمنان لیکن چو خود عدوی خودستم چگونه بگریزم ز خویش لاجرمم چون گریز ممکن نیست جز این چه چاره که با خود همیشه بستیزم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این ابیات به این موضوع میپردازد که اگرچه میتواند از دشمنان خود فرار کند، اما وقتی که خود را دشمن خود میداند، چگونه میتواند بگریزد. او احساس میکند که گریزی از خود ندارد و تنها راه چاره این است که همیشه با خود در جنگ باشد.
هوش مصنوعی: میتوانم از دشمنانم فرار کنم، اما وقتی خودم دشمن خودم هستم، چه طور میتوانم فرار کنم؟
هوش مصنوعی: چون نمیتوانم از خودم فرار کنم، جز این راهی نیست که مدام با خودم درگیر باشم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بزرگوارا دانی کز آفت نقرس
ز هرچه ترشی من بنده میبپرهیزم
شراب خواستم و سرکهای کهن دادی
که گر خورم به قیامت مصوص برخیزم
شراب دار ندانم کجاست تا قدحی
[...]
سحرگهان که ز بهر صبوح برخیزم
هزار فتنه ز هر گوشه یی برانگیزم
چو خطّ دوست زنم دست در گل و سوسن
چو زلف یار بسر و سهی در آویزم
بدان امید که با یار خلوتی سازم
[...]
چو گرد در رهت افتادهام که برخیزم
به دامن تو ازین رهگذر در آویزم
نظر به قد تو دارم که فتنه از بالاست
چو لاف عشق زدم از بلا نپرهیزم
من و شمایل شیرین و شورش فرهاد
[...]
ز روی بحر و سر کوهسار می آیم
ولیک می نشناسم که از کجا خیزم
دهم به غمزده طایر پیام فصل بهار
ته نشیمن او سیم یاسمن ریزم
به سبزه غلتم و بر شاخ لاله می پیچم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.