این چه حالست که از سرکله انداختهای
مست و بیخود شده از خانه برون تاختهای
تبغ صیقل زده در مشت و سپر از پس پشت
نرد کین باخته و ساز جدل ساختهای
ساق بالا زده و ساعد کین برچیده
رخ برافروخته و تیغ برافراختهای
گاه با دوست درآویخته گه با دشمن
چون حریفان دغا نرد دغل باختهای
بیم آنست که از پارس برآید غوغا
این چه فتنه است که در شهر درانداختهای
ما چو پروانه کمر بسته به جانبازی تو
تو چرا شمع صفت این همه بگداختهای
هیچ کس را به جهان مهر تو باقی نگذاشت
حالی ازکینه پی قتل که پرداختهای
مگرت گفت کسی ماه فلک همسر تست
که تو مریخ صفت خنجرکین آختهای
یا کسی گفت قدت سرو چمن را ماند
که تو در ناله چو بر سرو چمن فاختهای
ماه کی جام کشد سرو کجا تیغ زند
خویش را از دگران حیف که نشناختهای
هست مداح امیرالامرا قاآنی
نشناسی مگرش هیچ که ننواختهای
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به تحسین حالت و رفتار شخصی میپردازد که به شدت درگیر احساسات و کنشهای خود است. شاعر به او میگوید که چرا از خود بیخود شده و به خانه و زندگیاش توجه ندارد. او به نرد و قمار بازی زندگی اشاره میکند و میگوید که در جنگهایش با دوست و دشمن دچار سردرگمی شده است. اشاره میشود که ممکن است او در تلاش است تا توجه دیگران را جلب کند، اما در عین حال خود را در معرض خطر قرار داده است. شاعر به او یادآوری میکند که عشق او همچون شمعی در حال ذوب شدن است و بسیاری از مردم از محبت او بیرون رفتهاند. او تأکید میکند که شخص باید خود را بشناسد و از هویتش غافل نشود، و در آخر به این نکته اشاره میکند که او خود را تنها به عنوان مداحی از امیرالامرا قاآنی معرفی میکند، که به معنای عدم شناخت خود واقعیاش است.
هوش مصنوعی: این چه حالت عجیبی است که به طور سرسری و بیدلیل خود را به مستی زدهای و از خانه بیرون رفتهای؟
هوش مصنوعی: در دستانت چاقویی تیز وجود دارد و از پشت سپر خود آماده جنگ شدهای و برای جدال آمادگی گرفتهای.
هوش مصنوعی: دختر قد بلند، با بازوهای قوی و چهرهای اشباع از تازگی، ایستاده و شمشیری در دست دارد.
هوش مصنوعی: گاهی با دوست درگیر میشوی و گاهی با دشمن مانند حریفانی در بازی نیرنگ و فریب، به گونهای که خود را در باخت این بازی میبینی.
هوش مصنوعی: نگرانی این است که از سوی پارس صدای بلندی برخیزد. این چه آشوبی است که در شهر بهپا کردهای؟
هوش مصنوعی: ما مانند پروانهای هستیم که برای فدای تو آمادهایم، ولی چرا تو مانند شمع اینقدر خودت را سوزاندهای؟
هوش مصنوعی: هیچ کس در این دنیا محبت تو را فراموش نکرده است، و حالا که کینهای در دل داری، به خاطر قتلی که مرتکب شدهای، همه از تو فاصله گرفتهاند.
هوش مصنوعی: آیا جز این است که کسی به تو بگوید که ماه نیازی به همسری ندارد، در حالی که تو خود را مانند مریخ، با شمشیری تیز و آماده به جنگ نشان میدهی؟
هوش مصنوعی: شاید کسی بگوید که قامت تو مانند سرو در چمن است، چون تو در نالههایت همچون فاختهای که بر بلندای درختان نشسته، شعر میخوانی.
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر به زیبایی و جذابیت ماه و سرو اشاره میکند و میگوید که ماه چگونه میتواند از زیباییهای خود بهرهبرداری کند، در حالی که ممکن است برخی افراد نتوانند این زیبایی را درک کنند. به عبارتی، او ابراز تاسف میکند که برخی افراد هنوز نتوانستهاند این زیباییها را بشناسند و از آنها لذت ببرند.
هوش مصنوعی: اگر کسی امیرالمؤمنین را نشناخته باشد، فقط به این دلیل است که هنری در مدح او نداشته یا در وصف او چیزی نسروده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای که شمشیر جفا بر سر ما آختهای
دشمن از دوست ندانسته و نشناختهای
من ز فکر تو به خود نیز نمیپردازم
نازنینا تو دل از من به که پرداختهای
چند شبها به غم روی تو روز آوردم
[...]
جز غم عشق بهر چیز که در ساختهای
حیف و صد حیف از آن عمر که در باختهای
چهره را صیقلی از آتشِ می ساختهای
خبر از خویش نداری که چه پرداختهای
ای بسا خانهٔ تقوی که رسیدهست به آب
تا ز منزل عرقآلود برون تاختهای
در سرِ کوی تو چندان که نظر کار کند
[...]
ای نفس مایه درین عرصه چه پرداختهای
نقد فرصت همه رنگست و تو در باختهای
صفحه آتش زدهای ناز چراغان چه بلاست
تا به فهم پر طاووس رسی فاختهای
کاش از آینه کس گرد سراغت یابد
[...]
ای که با اهل هوس نرد وفا باختهای
منم آن مهره که در ششدرم انداختهای
محفلافروز جهانی تو که داری چون شمع
رخ افروختهای و قد افراختهای
یکره ار جلوه کند سرو تو در باغ وگر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.