گنجور

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
سعدی

ای که شمشیر جفا بر سر ما آخته‌ای

دشمن از دوست ندانسته و نشناخته‌ای

من ز فکر تو به خود نیز نمی‌پردازم

نازنینا تو دل از من به که پرداخته‌ای

چند شب‌ها به غم روی تو روز آوردم

[...]

صائب تبریزی

چهره را صیقلی از آتشِ می ساخته‌ای

خبر از خویش نداری که چه پرداخته‌ای

ای بسا خانهٔ تقوی که رسیده‌ست به آب

تا ز منزل عرق‌آلود برون تاخته‌ای

در سرِ کوی تو چندان که نظر کار کند

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
بیدل دهلوی

ای نفس مایه درین عرصه چه پرداخته‌ای

نقد فرصت همه رنگست و تو در باخته‌ا‌ی

صفحه آتش زده‌ای ناز چراغان چه بلاست

تا به فهم پر طاووس رسی فاخته‌ای

کاش از آینه ‌کس گرد سراغت یابد

[...]

مشتاق اصفهانی

ای که با اهل هوس نرد وفا باخته‌ای

منم آن مهره که در ششدرم انداخته‌ای

محفل‌افروز جهانی تو که داری چون شمع

رخ افروخته‌ای و قد افراخته‌ای

یکره ار جلوه کند سرو تو در باغ وگر

[...]

آشفتهٔ شیرازی

زابروان تیغِ دوسَر بر مه و مهر آخته‌ای

رتبهٔ خود چه توان کرد که نشناخته‌ای

هیچکس راه نبرده که کجا منزل تست

چون کلیسا و حرم هردو بپرداخته‌ای

گفتی ای عقل که با عشق کنم ساز نبرد

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه