واجب نبود دل به بتی بیهده بستن
کاو را نبود شیوه به جز عهد شکستن
هر دوست که با دوست ندارد سر پیمان
میباید از او رشتهٔ پیوند گسستن
چون یار ندارد خبر از یار چه حاصل
نالیدن و خون خوردن و بر خاک نشستن
یاری که وفا بیند و با غیر شود یار
شرطست برو از سر عبرت نگرستن
چون باد خزان آمد و گل رفت به تاراج
ای ابر بهاری چه برآید ز گرستن
هر بنده که بگریخت ز احسان خداوند
آزاد کنش کاو نشود رام به بستن
بر زشت نکویی نتوان بست به زنجیر
از مشک سیاهی نتوان برد به شستن
با یار بگویید که از تیر ملامت
انصاف نباشد دل ما این همه خستن
زین پیش همه کام تو میجستم و اکنون
امید ندارم به جز از دام تو جستن
جان دادم و افسوس که جان نیست گیاهی
کاو زنده شود سال دگر باز برستن
قاآنی ازین پس ز خیال تو صبورست
با آنکه محالست صبوری ز تو جستن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساس ناامیدی و دل بریدگی از یک رابطه ناکام میپردازد. شاعر میگوید که وابستگی به کسی که وفادار نیست، بیفایده است و باید از چنین رابطهای فاصله گرفت. او به درد و رنج ناشی از انتظار و بیخبری از یار اشاره میکند و اعتقاد دارد که وفا و صداقت باید در روابط وجود داشته باشد. در نهایت، شاعر از ناامیدی خود میگوید و اینکه با وجود تمام تلاشها، امیدی به بهبود این وضعیت ندارد. به عبارتی، او از سرزنش و عذاب درونی خود به دلیل این رابطه ناراضی است.
هوش مصنوعی: نباید دل را به کسی وابسته کرد که او راهی جز نقض پیمان ندارد و وفا نمیکند.
هوش مصنوعی: هر دوستی که به وعدههای خود پایبند نیست، باید از او جدا شویم و رابطهمان را قطع کنیم.
هوش مصنوعی: وقتی محبوب از حال محبوب خود بیخبر است، ناله کردن، غم خوردن و بر زمین نشستن چه فایدهای دارد؟
هوش مصنوعی: دوستی که به وفاداری معروف است، اگر با دیگری دوست شود، باید از او دوری کنی و این را به عنوان تجربهای عبرتآموز در نظر بگیری.
هوش مصنوعی: زمانی که باد خزان وزید و گلها از بین رفتند، ای ابر بهاری، چه فایدهای دارد که به خاطر گرسنگیام باران بباری؟
هوش مصنوعی: هرکس که از رحمت و نعمتهای خداوند دوری کند، باید او را از قید و بند رها کرد، زیرا چنین فردی را نمیتوان به آسانی در راه هدایت قرار داد.
هوش مصنوعی: نمیتوان زیبایی را به زشتی نسبت داد، همانطور که نمیتوان با شستن مشک سیاه، آن را پاک کرد.
هوش مصنوعی: با دوستان صحبت کنید و بگویید که در مورد قضاوت و سرزنش، انصاف را رعایت کنند. دل ما به اندازهای خسته شده که دیگر تاب این همه زخم و تیرگی را ندارد.
هوش مصنوعی: قبل از این، همه تلاش من بر این بود که به خواستههای تو برسم، اما اکنون دیگر امیدی ندارم جز اینکه در دام تو گرفتار شوم.
هوش مصنوعی: من جانم را فدای عشق کردم و افسوس که جان دیگری برای پرورش دوباره وجود ندارد؛ مانند گیاهی که سال دیگر زنده میشود و دوباره رشد میکند.
هوش مصنوعی: قاآنی از این پس به خاطر تو بیشتر صبور خواهد بود، هرچند که به دست آوردن صبر از جانب تو غیرممکن به نظر میرسد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.