دلدار بود دین و دل و طاقت و قرار
چون او برفت رفت به یکبار هر چهار
گویند صبرکن که بیاید نگار تو
آن روز صبر رفت که رفت از برم نگار
جایی که یار نیست دلم را قرار نیست
من آزمودهام دل خود را هزار بار
عاقل به اختیار نخواهد هلاک خویش
پیش از هلاک من زکفم رفت اختیار
تا یار هست از پی کاری نمی روم
دلداده را چکار به از عشق روی یار
شوریدگی نکوست به سودای زلف دوست
دیوانگی خوشست به امید چشم یار
آخر نمود بخت مرا زلف یار من
چون خویش سرنگون و پریشان و بیقرار
غم صدهزار مرتبه گرد جهان بگشت
جز من نیافت همدمی از خلق روزگار
قاآنی از جفای جهان هیچ غم مخور
می خور به یمن عاطفت صاحب اختیار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از درد جدایی و بیقراری ناشی از دوری یار سخن میگوید. او از عشق و شوری که به خاطر محبوبش دارد، سخن میگوید و تأکید میکند که هیچ چیزی نمیتواند جایگزین وجود معشوقش شود. شاعر به این نتیجه میرسد که در نبود یار، هیچ صبری برایش باقی نمانده و حتی عاقلانهترین تصمیمات نیز در برابر عشق او بیمعناست. او غمها و تنهاییهای خود را توصیف کرده و در پایان با اشاره به خشم و جفای دنیا، به آرامش و شادی ناشی از عشق اشاره میکند. در کل، شعر بیانگر عواطف عمیق و پیچیدهای است که در عشق و جدایی وجود دارد.
هوش مصنوعی: عشق و مذهب و دل، و همچنین صبر و آرامش، همه چیز دلبر بود؛ زمانی که او رفت، همه اینها نیز به یکباره از بین رفت.
هوش مصنوعی: میگویند صبر کن تا محبوبت بیاید، اما صبر من به پایان رسیده و او از کنارم رفته است.
هوش مصنوعی: در جایی که محبوب نیست، آرامش برای دل من وجود ندارد. من بارها و بارها دل خود را آزمایش کردهام.
هوش مصنوعی: عاقل هرگز انتخاب نمیکند که خود را به هلاکت بسپارد. او قبل از اینکه به سرنوشت من دچار شود، از اختیار خود استفاده خواهد کرد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که محبوب در کنارم است، به دنبال هیچ کاری نمیروم؛ دلباخته چه کاری میتواند کرد بجز عشق ورزیدن به روی محبوب؟
هوش مصنوعی: دیوانهگی و عشق به زلف محبوب زیباست و امیدوار بودن به چشمان معشوق حس خوب و دلنشینی دارد.
هوش مصنوعی: در نهایت، شانس و اقبال من به من نشان داد که زلف محبوبم مانند خود او، آشفته و بیثبات است.
هوش مصنوعی: غم و اندوه هزار بار در دنیا سفر کرده است، اما جز من کسی را نیافته که به او تکیه کنم و در کنارم باشد.
هوش مصنوعی: از بدیهای دنیا نگران نباش و به خاطر مهربانی صاحب اختیار، از زندگی لذت ببر.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای خواجه، این همه که تو بر میدهی شمار
بادام ترّ و سیکی و بهمان و باستار
مار است این جهان و جهانجوی مارگیر
از مارگیر مار برآرد همی دمار
نیلوفر کبود نگه کن میان آب
چون تیغ آبداده و یاقوت آبدار
همرنگ آسمان و به کردار آسمان
زردیش بر میانه چو ماه ده و چار
چون راهبی که دو رخ او سال و ماه زرد
[...]
از دیدن و بسودن رخسار و زلف یار
در دست مشک دارم و در دیده لاله زار
بامشک رنگ دارم از آن زلف مشکرنگ
با لاله کار دارم از آن روی لاله کار
ماندست چون دل من در زلف او سیر
[...]
یکروز مانده باز زماه بزرگوار
آیین مهر گان نتوان کرد خواستار
آواز چنگ وبربط و بوی شراب خوش
با ماه روزه کی بود این هر دو سازگار
ورزانکه یاد از و نکنی تنگدل شود
[...]
باران قطره قطره همی بارم ابروار
هر روز خیره خیره ازین چشم سیل بار
ز آن قطره قطره، قطره باران شده خجل
ز آن خیره خیره، خیره دل من ز هجر یار
یاری که ذره ذره نماید همی نظر
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.