غم عشق تو آزادم ز غمهای جهان دارد
بدان غم کردهای شادم خدایت شادمان دارد
شبی گفتم ز شرینی دهانت طعم جان دارد
بگفت ار بوسیش بینی حلاوت بیش از آن دارد
مرا دارد بلای عشقت از رنج جهان ایمن
به فضل خویش ایزد آن بلا را در امان دارد
مرا کز عشق میسوزم ز دوزخ چند ترسانی
کسی از مرگ میترسد که در دل خوف جان دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر بیان میکند که عشق معشوقش او را از غمهای دنیوی آزاد کرده و این غم، برایش شادی به ارمغان آورده است. او به شیرینی لبان معشوق اشاره میکند و میگوید که بوسهای از او حتی بیشتر از این شیرینی دارد. شاعر ابراز میکند که عشقش او را از رنجها و دردهای زندگی ایمن کرده و به لطف خدا، این دردها در امان است. همچنین اشاره میکند که او از عشق میسوزد و کسی که از مرگ میترسد، در حقیقت کسی است که در دلش ترس و اضطراب دارد. به طور کلی، شعر حول محور عشق و احساسات مرتبط با آن میچرخد.
هوش مصنوعی: غم عشق تو باعث شده که از سایر غمهای دنیا آزاد شوم. همین غمی که از عشق تو دارم، باعث خوشحالی من شده است و خداوند هم مرا شاداب و خوشحال نگه میدارد.
هوش مصنوعی: شبی به محبوبم گفتم که طعم دهانش به اندازه جانم شیرین است. او در پاسخ گفت که اگر بوسهاش را بچشی، شیرینی آن از همهچیز بیشتر خواهد بود.
هوش مصنوعی: عشق تو برایم مانند بلایی است که در عین حال از دردهای دنیا محفوظم. خداوند به لطف خود آن بلا را از من دور کرده است.
هوش مصنوعی: من از عشق میسوزم و جهنم برایم ترسی ندارد. فقط کسانی از مرگ میترسند که در دل خود ترسی از دست دادن جان دارند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگر موری سخن گوید، و گر مویی روان دارد
من آن مور سخن گویم، من آن مویم که جان دارد
تنم چون سایه مویست و دل چون دیده موران
ز هجر غالیه مویی، که چون موران میان دارد
اگر مر آب و آتش را مکان ممکن بود مویی
[...]
اگر ذاتی تواند بود کز هستی توان دارد
من آن ذاتم که او از نیستی جان و روان دارد
وگر هستی بود ممکن که کم از نیستی باشد
من آن هستم که آن از بینشانیها نشان دارد
وگر با نقطهای وهمم کسی همبر بود او را
[...]
غلام آن سبکروحم که با من سر گران دارد
جوابش تلخ و پنداری شکر زیر زبان دارد
مرا گر دوستی با او به دوزخ میبرد شاید
به نقد اندر بهشتست آن که یاری مهربان دارد
کسی را کاختیاری هست و محبوبی و مشروبی
[...]
هوای بوستان خوش گشت و باده لطف جان دارد
کنون هر کس که جان دارد، هوای بوستان دارد
سحرگه بکر غنچه ها باده ها خورده ست در پرده
همه سرخی رو بدهد گواهی، گر نهان دارد
کنون دل بستگی غنچه با گل، کی نهان ماند؟
[...]
نگارا دل همیخواهد که عشقت را نهان دارد
ولیکن اشک را نطق است و رنگ رو زبان دارد
اگر چه آتش مجمر ندارد شعلهٔ پیدا
ولیکن عود نتواند که دود خود نهان دارد
کسی کز درد عشق تو ندارد زندگیِّ دل
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.