از چه نگویم سپاس ایزد بیچون
از چه نرانم درود طالع میمون
از چه نبالم بهر چه در زمی ایدر
از چه ننازم بهرکه در فلک ایدون
کز شرف خدمت امیر موید
کش فر اسکندرست و رای فلاطون
طعنه زند قدرم از جمال به خورشید
سخرهکند صدرم از جلال بهگردون
خادم قصر مرا دفینهٔ خسرو
چاکرکاخ مرا خزینهٔ قارون
سدّهام آموده از دراری مخزن
درگهم آکنده از لآلی مخزون
جامهٔ خدّام درگهم همه دیبا
کسوت سکان سدهام همه اکسون
توزی وکتانشان لباس در آذار
قاقم و سنجابشان لبوس بهکانون
سینهٔ حاسد ز رشک جاهم دوزخ
دیدهٔ دشمن ز شرم قدرم جیحون
آنچه جلالت به جاه من همه مضمر
آنچه سعادت به بخت من همه مقرون
گه ز بت ساده حجره سازم گلشن
گه ز بط باده چهره آرمگلگون
عیش مهنا مرا هماره مهیا
ز اختر میمون برغم حاسد مطعون
از چه نباشد چنین که هست به فرقم
سایه فکن شهپر همای همایون
از حسد نطق او که رشک طبر زد
اشک طبر زد گرفته رنگ طبر خون
قدر وی از بس عظیم ملک جهان تنگ
گویی یوسف به سجن آمده مسجون
فارس چهایرانزمین کدام کهشهریست
در نظر همتش سراچهٔ مسکون
نثرش کازرم هرچه لولو منثور
ظمشکآشوب هرچهگوهر مکنون
ماشطهٔ چهر هرچه شاهد معنی
واسطهٔ عقد هر چه گوهر مضمون
ساحت کانون به یک خطاب تو جنّت
عرصهٔ جنت به یک عتاب تو کانون
ملک ملک از بهار جاه تو خرم
فُلک فلک از نثار جود تو مشحون
چون بری از بهر وقعه دست به خنجر
چون نهی از بهرکینه پای بر ارغون
سیحونگردد ز تف تیغ تو صحرا
صحرا آید ز خون خصم تو سیحون
چرخ نیارد تو را همال به نیرنگ
دهر نجوید ترا مثال به افسون
باد نبنددکسی ز حیله به چنبر
آب نساید کسی ز خدعه به هاوون
صبح ز قهرت چو جان تیرهٔ هامان
شام ز مهرت چو رای روشن هرون
گرنه دو صد دیدگان بدیش ز انجم
جیش تو هرش زدی به چرخ شبیخون
نی به جز ارکان تنی به عهد تو مسکین
نی به جز از یم دلی به عصر تو محزون
رشحهیی از لجهٔ نوال تو دریا
قطرهٔ از قلزم عطای تو آمون
گر نه سعادت بود به بخت تو عاشق
ورنه جلالت بود به بخت تو مفتون
ازچه هماره است آن به بخت تو همدم
از چه همیشه است این به تخت تو مقرون
دادگرا داورا منم که به عهدت
داد دل خودگرفتم از فلک دون
در تن من ساری است مهر تو چون رگ
در رگ من جاری است جود تو چون خون
روزی اگر صدهزار بازکنم شکر
باز بود نعمتت ز شکر من افزون
در بر من همچو دل وفای تو مضمر
در دل من همچو جان رضای تو مکنون
هر سر مو گر شود هزار زبانم
شاکر یک نعمتت چگونه شود چون
بر رگم از نیشتر زنند دمادم
از رگم آید چو خون ثنای تو بیرون
تاکهگر انبار پشت تاک ز عنقود
تا که نگونسار شاخ نخل ز عرجون
کشورت از قیدکید حادثه ایمن
ملکتت از طیش جیش حادثه مامون
شعر من آن سرو بوستان معانی
چون قد خوبان به باغ مدح تو موزون
عمر تو همچون رویا در آخر اشعار
بادا آخر مدارگردش گردون
دولت و عمرت چنان دراز که حصرش
کس نتواند به غیر ایزد بیچون
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این متن به ستایش خدای بینهایت و بیان شکرگزاری خود نسبت به الطاف و نعمتهای الهی میپردازد. او با اشاره به وضعیت خود، از جایگاه والای امیر و سعادت خود سخن میگوید و از جلال و شکوه زندگیاش مینویسد. شاعر به تمجید از ویژگیهای یکتای امیر پرداخته و خواهان پیشرفت و کامیابی در ملک و دیاری است که تحت حکومت این امیر قرار دارد.
او همچنین به احساس حسد دیگران و تاثیرات منفی آن اشاره میکند، اما با ایمان به قدرت الهی و مقام ممتاز خود، از تهدیدات نمیهراسد و مطمئن است که زندگیاش در زیر سایه امیر و بارگاه او به خوبی سپری خواهد شد. او با ابراز وفاداری به امیر، بر طول عمر و خوشبختی او دعا میکند و خواهان ثبات و آرامش برای سرزمین و مردمش است. شاعر این متن را با شعری غنی و استعاری به تصویر میکشد، جایی که جلال و شکوه الهی در محوریت قرار دارد.
هوش مصنوعی: نمیدانم چطور از خداوندی که بیپایان است سپاسگزاری کنم و چگونه از دوران خوش و شانس خوب خود قدردانی نکنم.
هوش مصنوعی: چرا به زمین افتخار کنم وقتی که در آسمان چیزهای بزرگتری وجود دارد؟ چرا به چیزی در زمین نازم در حالی که در آسمان چیزهای ارزشمندتر از آن هست؟
هوش مصنوعی: خدمت به امیر موید از شرافت بالایی برخوردار است، چرا که مانند نیرومندی اسکندر و دانایی افلاطون است.
هوش مصنوعی: منزلت و مقام من به زیبایی خورشید طعنه میزند و زیباییام بهقدری است که از عرش آسمان هم خنده میزند.
هوش مصنوعی: خادمی که در قصر من است، گنجینهای از ثروت و منابع دارد و مانند خزانهٔ قارون، پر از دارایی و امکانات است.
هوش مصنوعی: من خود را آماده کردهام و درونم پر از گنجینههای ارزشمند است.
هوش مصنوعی: لباس خدمتکاران درگاه من همه از پارچهٔ نرم و باکیفیت است، و کسوت من که رهبری این عرصه را به عهده دارم، همگی از بهترین و زیباترین جزئیات ساخته شده است.
هوش مصنوعی: شما در روزهای سرد زمستان لباسهای گرم میپوشید و در فصلهای دیگر، پوشش متفاوتی دارید. به عبارت دیگر، در هر فصلی با توجه به شرایط، نوع لباس شما تغییر میکند.
هوش مصنوعی: دل حسود از حسادت مانند آتش میسوزد و دشمن به خاطر عظمت و قدرت من، خجالت میکشد.
هوش مصنوعی: آنچه که بزرگی و عظمت تو به مقام من وابسته است، تماماً در وجود تو نهفته است. و آنچه که خوشبختی و سعادت من به شانس و بخت من مربوط میشود، همه به تو گره خورده است.
هوش مصنوعی: گاهی چنان میسازم که فضایی خوش و سرسبز پدید آید، و گاهی چهرهام را با شراب رنگارنگ زینت میبخشم.
هوش مصنوعی: زندگی خوش و راحتی من همیشه فراهم است، به خاطر ستارهای خوشیمن، هرچند که حسودان بجای خوب را زیر سوال ببرند.
هوش مصنوعی: چرا نباید چنین باشد که در سرنوشتم، سایهاي از بالهای پرندهي خوشبختی و هنرمند بر افراشتهام فرود آید؟
هوش مصنوعی: این بیت به احساس حسادت و غم اشاره دارد. شخصی که به خاطر حسد، سخنانی میگوید که به شدت ناراحت کننده است، به طوری که رنگ چهرهاش تغییر میکند و به شدت غمگین و متاثر میشود. در واقع، این حسادتی که در دل او وجود دارد، باعث بروز احساسات عمیق و دردناک در او شده است.
هوش مصنوعی: بهقدری که مقام او بزرگ و ارجمند است، جهان برای او کوچک و تنگ به نظر میرسد، مانند این که یوسف به خاطر عظمتش به زندان افتاده و در آنجا محبوس شده است.
هوش مصنوعی: فارس و ایران زمین کدام شهری است که در نظرش، مرکز سکونت و زندگی باشد؟
هوش مصنوعی: نثرش همچون زهرهای زیباست و هر داستانش مانند گنجی پنهان است. آثارش پر از آشفتگی و شگفتی است، همانند گوهری درخشان که در دل دریا پنهان شده است.
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی اشاره دارد به این که هر چیزی که زیبا و دلربا است، باید از چیزی درونی و عمیقتر سر چشمه بگیرد. در واقع، زیبایی ظاهری تنها در صورتی ارزشمند است که معنای عمیقتری در پس آن وجود داشته باشد. همچنین، از نظر اهمیت مضامین و معانی در روابط و ارتباطات، نشان میدهد که هر چیزی که به عنوان پیوند یا اتحادی محسوب میشود، باید به نوعی غنی و پر محتوا باشد.
هوش مصنوعی: فضای مقدس و عزیز به یک فراخوان تو بهشت خلسه و شادی به یک نکتهٔ تردید و reprimand توست.
هوش مصنوعی: سلطنت و حکومت تو با آمدن بهار خوشحال و سرزنده است، و جهان از generosity و سخاوت تو پر شده و بهرهمند میشود.
هوش مصنوعی: زمانی که به خاطر یک درگیری و نبرد، دست به شمشیر میبری، باید مانند کسی که برای انتقام به پا گذاشته، به میدان بیایی.
هوش مصنوعی: خونی که از تیرهای تو بر زمین ریخته میشود، چنان فراوان است که زمین را پر میکند و دشتها را به رنگ سرخ درمیآورد.
هوش مصنوعی: زندگی مانند چرخشی است که به خودی خود تو را به جایی نمیبرد، پس نباید به فریبها و نیرنگهای دنیا اعتماد کنی. به جای آن، باید خودت را با افسونها و شگفتیهای زندگی آشنا کنی.
هوش مصنوعی: هیچ کس نمیتواند با ترفند و حیله به مقصد برسد، همانطور که آب به وسیلهی فریب و نیرنگ از هاون تولید نمیشود.
هوش مصنوعی: صبح که با خشم تو آغاز میشود، مانند جان تاریک و افسردهٔ هامان است، اما شام که به مهرت میگذرد، چون نظر روشن و روشنگر هرون است.
هوش مصنوعی: اگر در شب ستارهها، چشمهایت به زیباییات خیره شده باشند، این نور و شکوه تو در دل شب، دل هر بینندهای را میبرد و به تحسین وامیدارد.
هوش مصنوعی: من جزو عناصر وجودم برای تو بدبختی است و جز از دریای دل، در زمان تو اندوهگینی ندارم.
هوش مصنوعی: چند قطره از دریای بزرگی که بخششهای توست، در واقع نشاندهندهی عظمت و فراوانی آن بخششها است.
هوش مصنوعی: اگر خوشبختی برای تو نباشد، عشق تو نیز وجود نخواهد داشت و اگر عظمت و جلال تو بر اساس بختت باشد، پس قطعاً تحت تأثیر آن نیز قرار خواهی گرفت.
هوش مصنوعی: چرا همیشه این خوشبختی در کنار توست و چرا این خوشبختی همیشه با مقام و موقعیت تو ارتباط دارد؟
هوش مصنوعی: من همان دادرسی هستم که به خاطر عهدی که با تو بستم، دل خود را از دست چیزهای پست و بیارزش گرفتم.
هوش مصنوعی: محبت و علاقهات در وجود من همچون خون در رگهایم جاری است و بخشش تو نیز به همان اندازه در زندگیام احساس میشود.
هوش مصنوعی: اگر صد هزار بار هم شکرگزاری کنم، باز هم نعمتهای تو از سپاسگزاری من بیشتر است.
هوش مصنوعی: در آغوش من همچون دل، وفاداری تو وجود دارد و در دل من همچون جان، راضی بودن تو پنهان است.
هوش مصنوعی: اگر هر تار موی من به اندازه هزار زبان شکرگذاری کند، نتواند حق یک نعمت تو را ادا کند، چگونه ممکن است؟
هوش مصنوعی: دردی عمیق در وجودم حس میکنم که هر لحظه با شدت بیشتری تکرار میشود و از درونم عشق و مدح تو همچون خونی جاری میشود.
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی از درختان و میوههای آنها اشاره دارد. در آن صحبت از انبار کردن میوهها و خرما میشود. به طور کلی، این مفهوم به ذخیرهسازی و استفاده از نعمتها و محصولات کشاورزی اشاره دارد. همچنین، اشارهای به چرخه زندگی و بهرهبرداری از منابع طبیعی نیز در این متن وجود دارد.
هوش مصنوعی: کشور تو از حوادث و مشکلات در امان است و ملک تو در برابر آسیبها و خطرات محفوظ و ایمن میباشد.
هوش مصنوعی: شعر من مثل آن درخت زیبای بوستان معانی است که به نرمی و زیبایی، در ستایش تو سروده شده است؛ همانطور که قد انسانهای زیبا در باغ جلوهگر است.
هوش مصنوعی: عمر تو مانند یک وجهه در پایان اشعار خواهد بود، پس نگذار که چرخ زمان تو را به دور خود بچرخاند.
هوش مصنوعی: خوشبختی و عمرت به قدری طولانی باشد که هیچکس نتواند آن را جز خدای بینظیر محدود کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جشن فریدون خجسته باد وهمایون
بر عضد دولت آن بدیل فریدون
پشت سپه میر یوسف آنکه به رویش
روز بزرگان خجسته گشت و همایون
دیدن او بامداد خلق جهان را
[...]
ای تن تیره اگر شریفی اگر دون
نبسهٔ گردونی و نبیرهٔ گردون
نیست به نسبت بس افتخار که هرگز
نبسهٔ گردون دون نبود مگر دون
آنکه شریف است همچو دون نه به ترکیب
[...]
باز لگد کوبشان کنند همیدون
پوست کنند از تن یکایک بیرون
به سرشان برنهند و پشت و ستیخون
سخت گران سنگی از هزار من افزون
با دل پر آتش و دو دیده پر خون
رفتم از لاوهور خرم بیرون
تافته از دشمنان و شیفته از دوست
سوخته از روزگار و خسته ز گردون
گردان ز عشقت ای به حسن چو لیلی
[...]
روی تو میمون و روی بخت تو گلگون
بر عدوی تو ز دور چرخ شبیخون
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.