سه چیز هست کزو مملکت بود معمور
وز آن سه آیت رحمت کند ز غیب ظهور
نخست یاری یزدان دوم عنایت شاه
سیم کفایت حکام در نظام امور
از آن سه مملکت از مهلکت بود ایمن
بدان صفت که قصور جنان ز ننگ قصور
چنانکه ملک سپاهان به عون بار خدای
بود ز یاری معمار عدل شه معمور
به سعی چاکر خسرو پرست خسروخان
ز ایمنی همه دیار آن دیار شکور
ز یمن طالع بیدار شه به ساحت آن
به مهد امن و امان خفته حافظان ثغور
خدیو خطهٔ ایران زمین محمدشاه
که شعلهایست ز شمشیرش آفتاب حرور
شهنشهٔکه شود طبع دی چو طبع تموز
ز تف ناچخ آتشفشان او محرور
به یمن طاعت او هرچه در فلک خرّم
ز فیض همت او هرکه بر زمین مسرور
کریوهیی بود از ملک او زمین و سپهر
دقیقهیی بود از عمر او سنین و شهور
عتاب او ملکالموت را همی ماند
که جز خدای ازو هرکه در جهان مقهور
شمار فوجش چون حصر موج ناممکن
علاج خیلش چون منع سیل نامقدور
چه فوج فوجی چون دور دهر نامعدود
چه خیل خیلی چون سیر چرخ نامحصور
ز خامهیی که شود وصف خلق او مرقوم
بهنامهای که شود نعت رای او مسطور
شمیم عنبر ساطع شود ز نوک قلم
فروغ اختر لامع شود ز نقش سطور
به روز رزم که گویی فرو چکد سیماب
بهگوش گنبد سیمابی از غو شیپور
سنان نیزهٔ خونخوار شه درون غبار
چو ذو ذوابه درخشنده در شب دیجور
ز بس که کار جهان راست کرده تیغ کجش
نمانده نقش کجی جز در ابروی منظور
به روزگارش هر فتنهایکه زاید دهر
بهعاریت دهد آن را به نرگس مخمور
نه آفتاب جهانتاب وصیت همت او
چو آفتاب جهانتاب در جهان مشهور
نه آسمان برینست و ذکر شوکت او
چو آسمان برین بر جهانیان مذکور
دو خطّهاند ز اقطاع او زمین و سپهر
دو مسرعند به درگاه او صبا و دبور
به گاه بزم به مانند آفتاب کریم
به روز رزم بهکردار روزگار غیور
به دشمنان نگردسورشان شود همه سوگ
به دوستان گذرد سوگشان شود همه سور
بدان مثابه که در روز عید پیر و جوان
کنند تهنیت یکدگر ز فرط سرور
زبان به تهنیت یکدگر گشودستند
به روزگار وی از خرمی اناث و ذکور
کمینه چاکر خسرو که از غلامی شاه
شدست نام نکویش به خسروی مشهور
به خدمت ملک آنگونه تنگ بسته میان
که نیست بیمگشادش ز امتداد دهور
درین دیار چنان قدر وی عزیز بود
که قدر عافیت اندر طبیعت رنجور
ز صولتش نزند شیر پنجه با روباه
ز هیبتش نکند باز حمله بر عصفور
گرش خدای دوصد ملک جاودان بخشد
بجز حضور شهنشه نباشدش منظور
گر به ساحت خلد بریگذارکند
بهخاطرش نکند جز خیال شاه خطور
به خاکپای شهنشه از آن حریص ترست
که تن به راحت و قالب به قلب و چشم به نور
چنان هرجودی آموده از ارادت شاه
که فرق مینتواند غیاب را ز حضور
بجز تو هر دو جهانش چنان به چشم حقیر
که نزد دیدهٔ حقبین جمال حور و قصور
چنان ز فرّ وجود تو پیکرش لرزان
که جسم پاککلیمالله از تجلی طور
ز نشوهٔ می مهر شه آنچنان سرمست
که یاد می نکند هرگز از شراب طهور
قدر به خواری اعدای دولتش محکوم
قضا به یاری احباب شوکتش مأمور
فلک به طاعت سگان درگهش مجبول
ملک به نصرت خدام حضرتش مجبور
شها شگفت نباشد اگر به رقص آیند
به روزگار تو از خرمی وحوش و طیور
از آن زمانکه زمین را بیافریده خدای
چنین شهنشه عادل درو نکرده عبور
چنان به عهد تو گیتیگرفته است قرار
که از تلاطم امواج سالمند بحور
اجل به واسطهٔ تیغ شه جهانسوزست
چو از حرارت خورشید جامهٔ بلور
توییکهکاسهٔ چینی نهد بلارک تو
به خوان رزم تو از کاسهٔ سر فغفور
اگر به پهنهٔ پیکار شهگذارکند
به جای نوش روان زهر قیکند زنبور
ز تف تیغ تو طوفان خون شود جاری
بدان مثابه که طوفان نوح از تنور
به عهد شه نرسد تا به استخوان آسیب
ز خط طاعت قصاب سرکشد ساطور
شها دیار سپاهان ز بس که معمورست
به ساحتش نبود بوم را مجال مرور
در او به حالت احیا ز بسکه رشک برند
عجب نه گر بدر آیند رفتگان ز قبور
ز هر عطیه به جز وصل پادشاه قنوع
بهر بلیه به جز هجر شهریار صبور
شها به عهد تو قاآنی است چون شب قدر
که قدر وی بود از هرکه در جهان مستور
ولی به یمن دعا و ثنای حضرت شاه
به طرفه طرفکله ساید از کمال غرور
گشوده هر سو مویش زبان که تا خواهد
دوام دولت شه را زکردگار غفور
هماره تا عدد افزودهگردد وکاهد
به گاه جذر صحاح و به وقت ضربکسور
دوام عمر تو تا آن زمانکه آسایند
محاسبان عمل از حساب روز نشور
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به تمجید از سه عامل مهم در آبادانی و رونق یک مملکت اشاره میکند: یاری خدا، حمایت پادشاه و کفایت حکام. شاعر به توصیف ویژگیهای پادشاهی به نام محمدشاه میپردازد که تحت حکمرانی او کشور به آرامش و رونق رسیده است. او به قدرت و شجاعت پادشاه در جنگها، محبوبیت او در دل مردم و عدل و انصاف در حکومتش اشاره میکند. همچنین، شاعر از اثرات مثبت سلطنت او بر دیار و کیفیت زندگی مردم سخن میگوید. در نهایت، او دعا میکند که عمر و حکومت این پادشاه طولانی باشد و مردم در سایهاش آسوده زندگی کنند.
هوش مصنوعی: سه چیز وجود دارد که به واسطه آنها کشور آباد و رونق پیدا میکند و از این سه، نشانهای از رحمت الهی به صورت ناگهانی آشکار میشود.
هوش مصنوعی: اولین و مهمترین کمک از سوی خداوند است، و پس از آن حمایت پادشاهی است که از توانمندی حاکمان در مدیریت امور کشور بر میآید.
هوش مصنوعی: از آن سه سرزمین، هیچکدام به خاطر برتری ویژگیشان از خطر در امان نیستند، زیرا کاستیهای بهشتیها به خاطر عیوبشان ننگین است.
هوش مصنوعی: چنان که فرمانروای سپاهان به کمک خداوند و به یاری ساختار قضاوت عادلانه، زندگی و حکومت خود را آباد کرده است.
هوش مصنوعی: این بیت اشاره دارد به تلاش و کوشش خدمتگزاران برای حفظ و حمایت از سرزمین و جامعهای که در آن زندگی میکنند، و همچنین به امنیت و آرامشی که در آن دیار وجود دارد. دیار شکور به معنای سرزمین با برکت و آبادانی است که همگان در آن احساس امنیت و آسایش میکنند.
هوش مصنوعی: به خاطر خوششانسیاش، شاه بیدار در جایی آرام و امن خوابیده که حافظان مرزها از آن مراقبت میکنند.
هوش مصنوعی: محمدشاه، پادشاه ایران، همچون آتش سوزانی است که از شمشیرش میدرخشد و بر دلها اثر میگذارد.
هوش مصنوعی: شاهی که طبیعت او مانند تابستان است، از آتشهای خشم و ناآرامی، به مانند آتشفشان دلخوشی و شورش برخوردار است.
هوش مصنوعی: به برکت اطاعت او، هر چیزی که در آسمان خوشحال کننده است، ناشی از فضل و تلاش اوست و هر کسی که در زمین شاداب و خوشحال است، از رحمت او بهرهمند میشود.
هوش مصنوعی: در اینجا به تصویر کشیده میشود که قلمرو او مانند زمین و آسمان وسیع و بیپایان است و عمر او به مانند دقایق و سالهاست که به شمارش میآید. به طور کلی، این بیان نشاندهنده عظمت و فراوانی ویژگیهای اوست.
هوش مصنوعی: عتاب و خشم خداوند بر ملکالموت (فرشته مرگ) آنقدر قوی است که هیچ کس در دنیا جز او نمیتواند بر دیگران حکومت کند و بر آنها تسلط داشته باشد.
هوش مصنوعی: تعداد افرادی که جمع شدهاند، به قدری زیاد است که نمیتوان آنها را کنترل کرد، مانند موجی که به ساحل میرسد. و راهحل برای جلوگیری از این جمعیت هم غیرممکن است، مانند این که نتوان جلوی سیلی بزرگ را گرفت.
هوش مصنوعی: چقدر آدمها و گروهها که مانند روزگار در حال گردش و تغییر هستند، بیشمار و نامحدود به نظر میرسند.
هوش مصنوعی: از قلمی که برای ثبت صفات و ویژگیهای او استفاده میشود، نامهای نوشته میشود که در آن توصیفهای زیبای او ثبت شده است.
هوش مصنوعی: عطر خوشی از نوک قلم پخش میشود و تابش ستارهای روشن از روی نوشتهها به وجود میآید.
هوش مصنوعی: در روز نبرد، مانند این است که جیغ و شیون جنگی به گوش گنبد آسمان میرسد و در این میان، رد و اثر از سیماب در جریان است.
هوش مصنوعی: سلاح تیز و خطرناک فرمانروا، در میان گرد و غبار مانند ستارهای درخشان در شب تاریک میدرخشد.
هوش مصنوعی: به خاطر این که دنیا به خوبی پیش میرود، دیگر هیچ نشانی از کجی و انحراف در آن باقی نمانده، جز در ابروی کسی که مورد توجه و نظر قرار گرفته است.
هوش مصنوعی: در زمان او هر مشکلی که جهان به وجود آورد، به چشم نرگس مست میسپارد.
هوش مصنوعی: همت او مانند آفتاب درخشان و برجسته است که در دنیا شناخته شده و مشهور است.
هوش مصنوعی: نه آسمان اینجا وجود دارد و نه عظمت او مانند آسمان بالاست که برای همه مردم شناخته شده است.
هوش مصنوعی: دو جهان، یعنی زمین و آسمان، به مانند دو جادهای هستند که به سوی خداوند متوجه میشوند و نسیم صبح و نسیم عصر، هر دو در درگاه او حضور دارند.
هوش مصنوعی: در هنگام جشن و شادی، مانند آفتاب بخشنده و درخشان باشید، و در زمان نبرد، با شجاعت و اعمال نیک خود، با ویژگیهای زمانه خود برخورد کنید.
هوش مصنوعی: وقتی به دشمنان نگاه کنی، غم و اندوه همه جا را فرا میگیرد، ولی اگر به دوستانت توجه کنی، همه جا پر از شادی و سرور خواهد شد.
هوش مصنوعی: در روز عید، مردم به اندازهای شاد هستند که باعث میشود پیر و جوان به یکدیگر تبریک بگویند و این خرسندی و خوشحالی در دلها موج میزند.
هوش مصنوعی: در این زمان، مردم با زبان خوشی و تبریک به یکدیگر صحبت میکنند، در حالی که روزگار او سرشار از شادی و خوشحالی برای زنان و مردان بوده است.
هوش مصنوعی: نخستین بندهای که به خدمت شاه درآمد، به خاطر خدمتی که به او کرده، نام نیکش در میان بزرگان معروف شده است.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که فردی در خدمت پادشاه به گونهای قرار گرفته است که احساس خطر نمیکند و نگران آینده نیست. او به قدری به خود اطمینان دارد که از طولانی شدن زمان و تغییرات نگرانی ندارد.
هوش مصنوعی: در این سرزمین، به اندازهای ارزش او بالا بود که حتی ارزش آرامش و سلامت در طبیعت نیز دچار آسیب و رنج میشد.
هوش مصنوعی: به خاطر قدرت و عظمت او، شیر به روباه حمله نمیکند و از ترسش پرنده را هم مورد حمله قرار نمیدهد.
هوش مصنوعی: اگر خداوند دوصد ملک جاودان به او بدهد، اما حضور شاهنشاه برایش مهم نباشد، همه آن مال و مکنت هیچ به حساب میآید.
هوش مصنوعی: اگر به بهشت برود، تنها یادش به خیال شاه خواهد بود و هیچ چیز دیگری در خاطرش نخواهد آمد.
هوش مصنوعی: کسی که به خاک پای پادشاه ارادت دارد، بیشتر از آن که به راحتی زندگی فکر کند، به عشق و محبت و روشنی دل و چشمش اهمیت میدهد.
هوش مصنوعی: این متن به نوعی به وفاداری و ارادت عمیق کسی به شاه اشاره دارد. او به قدری به این ارادت آغشته شده که توانایی تشخیص مرز بین حضور و غیاب را از دست داده است. به عبارتی، این شخص آنچنان در عشق و خدمت به شاه غرق شده که هیچ چیز دیگری برایش اهمیت ندارد و حتی فاصله بین حضور و غیاب برایش بیمعنی شده است.
هوش مصنوعی: به جز تو، هر دو جهان در نظر من بسیار کمارزش است، مانند زیبایی حور و قصر که برای کسی که به حقیقت میبیند، ارزش چندانی ندارد.
هوش مصنوعی: وجود تو به قدری نورانی و با عظمت است که مانند کوه طور، جسم پاک حضرت موسی (کلیمالله) به خاطر تابش آن نور میلرزد.
هوش مصنوعی: از زیبایی و خوشی عشق پادشاه آنچنان سرمست و شاداب شده است که هرگز به یاد شراب پاک نمیافتد.
هوش مصنوعی: بزرگی و افتخار او به قدری است که دشمنانش به خاطر آن به سختی میافتند و تقدیر به حمایت از دوستانش را مأمور کرده است.
هوش مصنوعی: آسمان به خدمت سگهای درگاهش ناچار است و پادشاه نیز در کمک به خدمتگزاران او مجبور است.
هوش مصنوعی: اگر در روزگارت، حیوانات و پرندگان به خوشحالی و رقص درآیند، شگفتآور نخواهد بود.
هوش مصنوعی: از زمانی که خداوند زمین را خلق کرده، هیچ پادشاه عادل دیگری مانند این پادشاه در آن دیده نشده است.
هوش مصنوعی: به خاطر وفاداری و پایبندی تو به عهد و پیمان، دنیا آرامش یافته و دریاها از تلاطم و آشفتگی در امانند.
هوش مصنوعی: مرگ به دلیل قدرت و تأثیر تیغ شاهی که تمام جهان را میسوزاند، به مانند حرارت خورشید باعث میشود که بلور ذوب شود.
هوش مصنوعی: تو هستی که مانند کاسهای چینی، در برابر تو کاسهای پر از خون و پیکانهای جنگ را قرار میدهد.
هوش مصنوعی: اگر در میدان جنگ در خطر بیفتد، به جای اینکه سرمست و شاداب شود، مانند زنبور زهر خود را میکند.
هوش مصنوعی: از شدت ضربه تیغ تو، طوفانی از خون راه میافتد، به گونهای مشابه طوفانی که در زمان نوح از تنور برخاست.
هوش مصنوعی: تا زمانی که عهد و پیمان شاه به ما نرسد، هیچ خطری از آسیب به ما نمیرسد. به خاطر اطاعت از قصاب، ساطور او بر ما تاثیر نخواهد گذاشت.
هوش مصنوعی: شهر سپاهان آنقدر پرجنبوجوش و آباد است که هیچوقت فرصتی برای بررسی و تماشای آن وجود ندارد.
هوش مصنوعی: در او به خاطر چنان حالتی که دارد، زنده شدهاند و شگفتزدهاند. عجب نیست اگر مردگان از قبرهایشان بیرون بیایند.
هوش مصنوعی: به جز وصال پادشاه، هیچ هدیهای مرا راضی نمیکند و به جز دوری شهریار صبور، هیچ مصیبت دیگری برایم مهم نیست.
هوش مصنوعی: ای محبوب، عهد و پیمان تو همچون شب قدر است که برتری و ارزش آن از هر چیز دیگری در دنیا پنهان است.
هوش مصنوعی: به لطف دعا و مدح حضرت شاه، به سرعت از اوج غرور نزدیک میشود.
هوش مصنوعی: در هر سو موی او به طور خاصی گشوده است، گویی که دارد سخن میگوید. این اشاره دارد به اینکه او میخواهد مدت طولانیتری فرمانروایی شاه را از سوی خداوند بخشنده حفظ کند.
هوش مصنوعی: در هر زمان که عددی افزایش یا کاهش یابد، در زمانی که ریشه عددی صحیح محاسبه میشود و در زمانی که از کسرها ضرب گرفته میشود.
هوش مصنوعی: عمر تو ادامه پیدا میکند تا زمانی که محاسبان، از حسابرسی کارهای تو آسوده خاطر شوند و نگران نباشند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به دور عدل تو در زیر چرخ مینایی
چنان گریخت ز دهر دو رنگ، رنگ فتور
که باز شانه کند همچو باد سنبل را
به نیش چنگل خون ریز تارک عصفور
دلم همی نشود بر فراق یار صبور
همی بخواهد پرسیدن و سلام از دور
اگر فراق بخواهد دل من از پس وصل
ملامتش نکنم بلکه دارمش معذور
ز کام و آرزوی خویش گم شدهست دلم
[...]
گل شکفته نماند مگر بصورت حور
خروش رعد نماند مگر بنفخه صور
رسید عید و من از روی حور دلبر دور
چگونه باشم بی روی آن بهشتی حور
مرا که گوید کای دوست عید فرخ باد
نگار من به لهاورد و من به نیشابور
ره دراز و غریبی و فرقت جانان
[...]
جهان سرای غرورست، نی سرای سرور
طمع مدار سرور اندرین سرای غرور
بعاقبت بحسام هوان شود مجروح
دلی که او بحطام جهان شود مسرور
فساد دین همه از جمع خواسته است و ترا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.