عطسهٔ مشکین زند هر دم نسیم مشکبار
بادگویی آهوی چنست کارد مشک بار
نافهٔ چین دارد اندر ناف باد مشکبوی
عقد پروین دارد اندر جیب ابر نوبهار
گنج باد آورد خواهی ابر بنگر در هوا
سیم دست افشار جویی آب بین در جویبار
راغگویی تبت و خرخیز دارد در بغل
باغ گویی خلخ و نوشاد دارد در کنار
مرغ نالیدن گرفت و مرغ بالیدن گرفت
مرغ شد زی مرغزار و مرغ شد بر مرغزار
ابر شد سنجابپوش و بر تنش بنشست خوی
دود در چشم هوا پیچید از آن شد اشکبار
باژگون دریاست پنداری سحاب اندر هوا
کز تکش ریزد همی بر دشت در شاهوار
پنبهزاری بود یک مه پیش ازین هامون ز برف
برق نیسان آتشی انگیخت در آن پنبهزار
شعله و دودی که در آن پنبهزار انگیخت برق
لاله شد زان شعله پیدا ابر از آن دود آشکار
یا نه گویی زال چرخ آن پنبهها یکسر برشت
زانکه زالان را به عادت پنبهریسی هستکار
پس به صباغ طبیعت داد و کردش رنگ رگ
نفس نامی بافت زان این حلهای بیشمار
برف بدکافور وزو شد باغ آبستن بهگل
ای عجب کافور بین کابستنی آورد بار
بو که چون شوی طبیعت را پدید آمد عنن
از چه از فرط حرارت کی بتا بستان پار
قرصکافورری بخورد از برف چون محرور بود
قرص کافوری شدش دفع عنن را سازگار
مغز خا از عطسهٔ بادش ایدون مشکبری
چهر باغ ازگریهٔ ابرست اینک آبدار
بببکه پرچینی حریرست از ریاحین آبگیر
بس که پر رومی نگارست از شقایق کوهسار
باد تا غلطد نغلطد جزیه بر چینی حریر
چشم تا بیند نبیند جز که بر رومی نگار
هم ز زنبق پر زگوش پیل بینی بوستان
هم ز لاله پر ز چشم شیر یابی مرغزار
خوشهخوشه گوهر آرد ابر هرشام از عدن
طبله طبله عنبر آرد باد هر صبح از تتار
باد ازین عنبر به زلف سبزه پاشد غالیه
ابر از آن گوهر به گوش لاله بندد گوشوار
غنچه با طبع شکفته زر نهان سازد به جیب
ابر با روی گرفته در همی آرد نثار
این بود با جود فطری چون لئیمان ترش روی
آن بود با بخل طبعی چون کریمان شادخوار
سرو پرویزست و گل شیرین و بستان طاقدیس
باربد صلصل نکیسا زند خوان فرهاد خار
قاصد خسرو سوی شیرین اگر شاپور بود
قاصد سروست سوی گل نسیم مشکبار
تاکه ارزقپوش شد سوسن بسان رومیان
باد میرقصد ز شادی همچو اهل زنگبار
لختی ار منقار تیهو کج بدی طوطی شدی
بس که لب بر لاله سود و پر زد اندر سبزهزار
نرگس مسکین بهشت از نرگس فتان از آنک
مسکنت از فتنهجویی به بعهد شهریار
جوی آب از عکس گل برخویش می پیچد بلی
گرد خود پیچد چو بیند آتش تابنده مار
سبزه دیبا ابر دیبا باف و بستانکارگه
پشتهٔ انهار پود و رشتهٔ امطار تار
بی می و مطرب بهفصلی این چنین نتوان نشست
همتی ای ارغنونزن رحمتی ای میگسار
زان میم ده کز فروغش راز موران را بدل
دید بتوان از دو صد فرسغگ در شهای تار
زان میم ده کم چنان سازدکه اندر پیرهن
خویش را پیدا نیارم کرد تا روز شمار
زان شرابم ده که در رگهای من زانسان دود
کز روانی حکم خواجهٔ اعظم اندر روزگار
خواجه دانی کیست آن غژمان نهنگ بحر عشق
شیرمرد و پیرمرد و کامجوی و کامگار
قهرمان ملک طاعت دست بخت عقل کل
در تاج آفرینش عارف پروردگار
بندهٔ یزدانشناس و خضر اسکندر اسان
خواجهٔ احمد خصال و بوذر سلمان وقار
غوث ملت غیث دولت حاجیآقاسی که یافت
ی از وی احتشام و هستی از وی افتخار
آن نصیر ملک و دین کز لطف و عنف اوست مه
همچو میش ابنحاجب گه سمین و گه نزار
آنکه از جذبهٔ ولایش در مشیمهٔ مادران
عشق ذوق بیشعوری کرده طفلان را شعار
صیت او آفاقگیر و جود او آفاق بخش
دست او خورشید بارو چهر او خورشید زار
جهد دارد کز طرب بر آسمان پرد ز مهد
گر بخوانی مدح او درگوش طفل شیرخوار
هرچه را بینی قرار کارش اندر دست اوست
غیر سیم و زر که در دستش نمیگیرد قرار
اختیار هرچه خواهی هست در فرمان او
غیر بخشیدن که در بخشش ندارد اختیار
اعتبار هر که پرسی هست در دوران او
غیر بحر وکانکه در عهدش ندارد اعتبار
دوش دیدم ماه را بر چرخ گردان نیمشب
کاسمانش ز اختران می کرد هردم سنگسار
چرخ راگفتم هلا زین بینوایکوژ پشت
نا چه بد دیدیکه بر جانش نبخشی زینهار
چرخ گفتا شب روی جز این به عهد شاه نیست
خواجه فرمودست کز جانش برانگیزم دمار
ای ترا از بس بزرگی عرصهٔ ایجاد تنگ
وی ترا از بس جلالت چنبر هستی حصار
در دوشبرت جای و گر فر نهان سازی عیان
ذرهیی نتواند از تنگی خزد در روزگار
دانه را مانی کز اول خرد میآید به چشم
تنگ سازد خانه را چون شد درختی باردار
چون توکلی این جهان اجزا سپس مداح تو
در حقیقت هردو گیتی را بود مدحت گزار
کانکه وصف بحر گوید قطرههای بحر را
گفته باشد وصف لیکن بر سبیل اختصار
انتظار آنکه چرخ آرد نظیرت را پدید
مرد خواهد گرچه از مردن بتر هست انتظار
برتری نبود حسودت را مگر کز شرم تو
آب گردد و آفتاب آن آب را سازد بخار
گردش چشم پلنگان بینی اندر تیغ کوه
جنبش قلب نهنگان یابی از قعر بحار
ور بههرجا میخرامی از پی تعظیم تو
خیزد از جا خاکره لیکننمیگیرد غبار
خصمت ار زی کوه بگریزد پی احراق او
از درون صخرهٔ صما جهد بیرون شرار
گرچه مدحت در سخن باید ولی در مدح تو
غیر از آنم اعتذاری هست نعمالاعتذار
عذرم این کز حرص مدحت در زبان و دل مرا
چون میان لفظ و معنی اندر افتدگیر ودار
معنی از دل در جهد بیلفظ و خود دانیبهگوش
معنی بیلفظ را بنیان نباشد استوار
لفظ برمعنی زند پهلوکزو جوید سبق
لفظ بیمعنی شود وانگاه میناید بهکار
در میان لفظ و معنی هست چون این دار و گیر
بنده قاآنی ندارم بر مدیحت اقتدار
ور دعا گویم به عادت کرده باشم دعوتی
زانکه زانسوی اجابت هست عزمت را مدار
چون ز فرط قرب حق هم داعیستی هم مجیب
من چه گویم خودطلب کن خودبخواه و خود برآر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر زیبا به وصف بهار و طبیعت و زیباییهای آن میپردازد. شاعر از عطر مشک، نسیم دلپذیر، باران و گلهای رنگارنگ صحبت میکند و نشان میدهد که چگونه این زیباییها بر دل انسانها اثر میگذارند. تصویرهایی از باغها، پرندگان، ابرها و باران به ما منتقل میشود که هر کدام نمادی از شادابی و زندگی هستند.
شاعر همچنین به تاثیرات این فصل در زندگی انسانها اشاره میکند و از عشق و دوستی که در این فضای لطیف به وجود میآید، سخن میگوید. او با استفاده از تشبیهات و تمثیلهای زیبا، عمق احساسات و تجربیات انسانی را در برابر طبیعت نشان میدهد.
در انتها، شاعر به بزرگمنشی و صفات خوب انسانی اشاره میکند و مدح افرادی را میکند که دلیل زندگی بهتر و
خوشبختی جامعه هستند. این ابیات در کل، نمادی از عشق به طبیعت و انسانیت هستند.
هوش مصنوعی: هر لحظه عطر مشک از عطسهای به مشام میرسد که همچون نسیمی خوشبو وزیده میشود، به گونهای که این بوی خوش به اندازهای جذاب است که میتوان آن را به آهو نسبت داد.
هوش مصنوعی: نافهٔ چین در واقع به معنای خوشبویی است که از سرزمینی دور به مشام میرسد. در اینجا، باد معطر و خوشبو همچون مشک به خاطر خاصیت و زیبایی طبیعیاش توصیف شده است. همچنین، عقد پروین به معنای ستارههای زیبا و درخشان است که در کیسه آبی آسمان خزیدهاند و بهار را نشان میدهند. به طور کلی، این تصویرسازی به زیبایی طبیعت و خوشبوئی اشاره دارد که در فصول بهاری احساس میشود.
هوش مصنوعی: اگر به دنبال ثروت و سرمایه هستی، باید به نشانههای طبیعت توجه کنی. همچون ابرهایی که در آسمان میآیند، و جوی آبی که در جویبار جریان دارد، نشانههایی هستند که به تو کمک میکنند تا به اهدافت برسی.
هوش مصنوعی: درختان باغ گویی خاموش و سر به زیر هستند، در حالی که در کنار هم، گلهای زیبا و خوشبو وجود دارند.
هوش مصنوعی: پرندهای شروع به ناله کرد و پرندهای دیگر به پرواز و بال زدن پرداخت. پرنده در محیطی سرسبز و پر از گل و گیاه قرار گرفت و به زندگی در طبیعت تداوم بخشید.
هوش مصنوعی: ابر به شکل سنجاب درآمد و بر تن او نشسته است. بخار مانند دودی در هوا پخش شده و به همین خاطر، چشمانم پر از اشک شده است.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد دریا به شکل عجیبی معکوس شده است و ابرها در آسمان مانند آن هستند که در حال باریدن بر دشت شاهوار میباشند.
هوش مصنوعی: یک ماه پیش، در یک زمین پنبه، بادی وزید و برفها را از برف دزدید، و این باعث شد که آتشی در آن زمین پنبهکار روشن شود.
هوش مصنوعی: آتش و دودی که در مزرعه پنبه بهوجود آمد، باعث شد که برقی همچون لاله از آن شعله نمایان شود و ابر نیز از آن دود آشکار گردد.
هوش مصنوعی: آیا نمیبینی که چرخ زمان همه چیز را به یکباره میبرد؟ زیرا زالان به طور طبیعی کارشان پنبهریسی است.
هوش مصنوعی: طبیعت با هنرمندی خود رنگی به رگهای زندگی بخشیده و با این کار، زندگی و احساسات متنوعی را ایجاد کرده است که تعدادشان بیشمار است.
هوش مصنوعی: برف به رنگ کافور (سفید) درآمد و باغ که آماده شکوفهزنی است، بسیار عجیب است که کافور این بار سنگین را به دوش کشیده است.
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که وقتی انسان به شدت به چیزی علاقهمند یا دچار هیجان میشود، بروز خصوصیات یا ویژگیهای خاص او طبیعی است. در واقع، شدت احساسات و حرارت درونی میتواند باعث شکلگیری یا نمایان شدن خصوصیات فردی او شود. در ادامه، به ظرافتهای عشق و رابطهای اشاره میشود که ممکن است در بستانی از زیباییها و احساسات پدید آید.
هوش مصنوعی: کافور به صورت قرص شکلی مصرف میشود که مانند برف به نظر میرسد. وقتی کسی که دچار مشکل جنسی (محرور) است از این قرص استفاده کند، اثراتش باعث میشود که این مشکل برطرف شود.
هوش مصنوعی: خاک پس از باد، به خاطر عطسهاش، خوب و خوشبو شده است، همانطور که باغ به خاطر بارش باران پرآب و سرسبز است.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیباییها و جلوههای طبیعی میپردازد. سخن از پوشش لطیف و زیبای حریر است که به مانند گلبرگهای نرم و متنوع در کنار آبها جلوهگری میکند. همچنین به زیبایی و جذابیت پرهای پرندهای اشاره دارد که به رنگ شقایقهای کوهستانی است و احساس شگفتی و دلربایی را به ذهن میآورد. به طور کلی، تصویرهایی از طبیعت و زیباییهای آن به ما معرفی میشود.
هوش مصنوعی: باد تا بوزد، بر روی چینی حریر نمیافتد، و چشم تا ببیند، جز زیبایی رومیان را نمیبیند.
هوش مصنوعی: در باغ، زنبقهایی را مشاهده میکنی که دلپذیر و خوشبو هستند و در عین حال لالههایی به رنگ قرمز و زیبا وجود دارند که به چشم شیر میمانند. این نشاندهنده تنوع و زیباییهای طبیعی در محیطهای مختلف است.
هوش مصنوعی: ابر در هر شام، خوشههای گوهری را میآورد و هر صبح باد از سمت شمال، عطر خوش عنبر را به ارمغان میآورد.
هوش مصنوعی: باد عطری از عنبر را بر زلف سبز پاشید و ابر هم با آن مروارید به گوش لاله گوشوارهای وصل میکند.
هوش مصنوعی: غنچه با دل بازش گلی را که در خود دارد، در آغوش ابر پنهان میکند و با چهرهای خندان، قطرات باران را به زندگی میدرد.
هوش مصنوعی: این متن به موضوع تفاوت رفتارها و ویژگیهای شخصیتی افراد اشاره دارد. به این معناست که برخی افراد که به طور طبیعی بخشنده هستند، ممکن است در برخی موقعیتها یا در مواجهه با دیگران بدخلق و ترشرو به نظر بیایند، همانطور که افرادی که خساست و بخل دارند، ممکن است در مواقع خاص خوشحال و راضی به نظر برسند. این بیان به نوعی تضاد در رفتار انسانها و اثرات درونی و بیرونی آنها را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: درخت سرو بلند و زیبا، همچون پرویز، و گل شیرین در باغی با سقف قوسدار میدرخشند. باربد، موسیقیدان معروف، آهنگی دلنواز مینوازد و خوانندهای مانند نکیسا آواز سر میدهد تا داستان فرهاد و سنگی که در آن خار است را روایت کند.
هوش مصنوعی: اگر پیامآور خسرو به سوی شیرین شاپور بود، پیامآور سرو نیز به سوی گل نسیم خوشبو است.
هوش مصنوعی: گاهی که شاخسارگل به زیبایی و طراوت میرسد، مانند رومیها شاداب و خوشحال است و باد به شادی در حال رقص و جنب و جوش است مثل مردم زنگبار.
هوش مصنوعی: اگر به مدت کوتاهی نوک تیهو را کج میکردی، به طوطی تبدیل میشدی؛ زیرا که آنقدر از لالهها لب میزدی و در دشت سبز پرواز میکردی.
هوش مصنوعی: نرگس بیچاره، بهشت را از نرگس زیبا به دست آورده است، زیرا فقر او ناشی از دلباخته شدن به زیباییهای شهریار است.
هوش مصنوعی: آبجو در بر آغوش گل خود میچرخد، ولی وقتی مار آتشین را میبیند، دور خود میپیچد.
هوش مصنوعی: سبزه هایی به رنگ دیبا و ابریشم، در باغی که کارگاه بافت این زیباییهاست، مانند پشتههای آب و رشتهای باران به هم گره خوردهاند.
هوش مصنوعی: در این فصل خنک و دلانگیز، نمیتوان بدون می و نوازنده نشست. ای کسی که با نغمههایت تسلی میدهی، ای کسی که شراب مینوشانی، بر ما رحم کن.
هوش مصنوعی: از آن ده که نورش راز مورچگان را به چهره میآورد، میتوان با اندکی مسافت در تاریکیها به وضوح دید.
هوش مصنوعی: از آن میم (می) به قدری میسازد که حتی نتوانم پیراهن خود را در طول روز ببینم.
هوش مصنوعی: از آن شراب به من بده که در رگهایم به مانند دودی از روانی وجود دارد که نشاندهندهٔ قدرت و عظمت بزرگترین فرمانروا در این عصر است.
هوش مصنوعی: این بیت به شخصیت و ویژگیهای کسی اشاره دارد که در دنیای عشق و احساسات مانند نهنگی بزرگ و قدرتمند است. او هم نوجوانانی شجاع و هم کهنسالانی با تجربه را در خود دارد. این فرد در جستجوی خوشی و کامیابی است و به نوعی به نماد موفقیت و عشق تبدیل شده است.
هوش مصنوعی: شخصی که در زمینهٔ فرمانروایی و اطاعت از زندگی برتری دارد، با عقل خود خالق همه چیز را ستایش میکند و نشاندهندهٔ پرورش دهندهای است که در دل هستی وجود دارد.
هوش مصنوعی: من بندهای هستم که به یزدان (خدا) آگاه و دانا هستم. مانند خضر، که راهنمای اسکندر بود. من همچنین به بزرگی و فضیلت احمد و رفتار و ویژگیهای نیک بوذر سجده میکنم.
هوش مصنوعی: این شعر به ستایش شخصی به نام حاجیآقاسی میپردازد که به عنوان پشتیبان و حامی ملت شناخته میشود. او با قدرت و نفوذی که دارد، به دیگران کمک کرده و باعث افتخار و سربلندی آنان شده است. به طور کلی، اشخاصی که به این فرد اعتماد میکنند، از احترام و منزلت بیشتری برخوردار میشوند.
هوش مصنوعی: او نصیری است برای کشور و دین که لطف و شدت او موجب این امر شده است، مانند میش پسر حاجب که گاهی در حال چاقی و گاهی در حال لاغری است.
هوش مصنوعی: شخصی که از جاذبه و زیبایی ولایش در دوران جنینی مادران، احساس عشق و شوقی بیپایان دارد، به مانند علامتی برای کودکان عمل میکند.
هوش مصنوعی: نام او در سراسر جهان بهگوش میرسد و بخشندگیاش همهجا را فراگرفته است. دستش همچون خورشید درخشان است و چهرهاش نیز مانند خورشیدی زرد و کمنور میباشد.
هوش مصنوعی: تلاش و کوشش دارد که از شادی و خوشحالی به آسمان برود؛ مثل پردهای که بر مهد نوزاد قرار دارد. اگر تو ستایش او را در گوش نوزاد بخوانی، این تلاشی است که میتواند به او کمک کند.
هوش مصنوعی: هر چیزی که میبینی، سرنوشت و ترتیبش به دست اوست، جز طلا و نقره که نمیتواند آنها را آرام و قرار بدهد.
هوش مصنوعی: هر چیزی که بخواهی در اختیار اوست، اما در بخشش اختیار ندارد.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که ارزش و اعتبار هر کس به خاطر شناختی است که از او داریم و در زمان او وجود دارد. اگر کسی در دوران خود شناخته شده نباشد، هیچ ارزشی نخواهد داشت. به عبارتی، اهمیت فرد به موقعیتی که در آن زندگی میکند و شهرتش بستگی دارد.
هوش مصنوعی: شب گذشته ماه را دیدم که در آسمان شب در حال چرخش بود و ستارهها هر لحظه به او سنگ میزدند.
هوش مصنوعی: چرخ فلک را به حال بیچارهای که پشتش کج است، رها کن؛ نیک ببین که چه بدی را دیده که بر جانش رحم نمیکنی. زنهار!
هوش مصنوعی: چرخ (سرنوشت) گفت که شبها به جز این وضع هیچ عهد و پیمانی با شاه نیست. خواجه (مرد دانا) فرمود که از جانش دلتنگی را دور کنم.
هوش مصنوعی: تو به قدری بزرگ و عظیم هستی که دنیا برای وجود تو کوچک است و به قدری جلال و شکوه داری که مرزهای هستی دور تو را احاطه کردهاند.
هوش مصنوعی: اگر بر دوش تو وزنی باشد و اگر هم آن را پنهان کنی، باز هم نتوانی از شدت و تنگی روزگار، ذرهای را پنهان کنی.
هوش مصنوعی: دانهای را تصور کن که از ابتدا با خرد و عقل به دنیا میآید و میتواند خانهای را کوچک و تنگ کند. اما وقتی این دانه به درختی بارور تبدیل میشود، همه چیز تغییر میکند.
هوش مصنوعی: وقتی که به جزئیات این جهان نگاه میکنیم، درمییابیم که توصیفکننده واقعی تو در واقع، هم در این دنیا و هم در آن جهان دیگر، کسی است که تو را ستایش میکند.
هوش مصنوعی: کسی که بخواهد درباره دریا صحبت کند، اگر فقط به ذکر قطرههای دریا بپردازد، در واقع تنها بخشی از آن را بیان کرده است، اما این کار به اختصار و مختصری از وصف دریا خواهد بود.
هوش مصنوعی: انتظار اینکه زمان کسانی را مانند تو به وجود آورد، امیدی است که باعث میشود انسان در عذاب و نگرانی باشد؛ زیرا هرچند انسان از مرگ میترسد، اما این انتظار او را به سمت آن میکشاند.
هوش مصنوعی: حسادت تو فقط به خاطر این است که از شرم و خجالت تو، آب به وجود میآید و خورشید آن آب را تبدیل به بخار میکند.
هوش مصنوعی: اگر به چشمان پلنگان نگاه کنی، میبینی که چطور در دل کوهها حرکت میکنند، و اگر به عمق دریاها توجه کنی، میتوانی تپش قلب نهنگها را حس کنی.
هوش مصنوعی: اگر به هر جایی بروی، خاک آنجا برای احترام به تو از جایش بلند میشود، اما این خاک هرگز غبار نمیگیرد.
هوش مصنوعی: اگر دشمن تو از کوه بگریزد، به خاطر آتش درونیاش است که از صخرهای به بیرون زبانه میکشد.
هوش مصنوعی: هرچند در سخن باید از تو تعریف و تمجید کنم، اما فراتر از این، برای مدح تو عذر و بهانهای وجود دارد که همانا بهترین عذر است.
هوش مصنوعی: من بهانهام این است که به خاطر ولع و اشتها برای ستایش، زبان و دل من دچار تضاد شدهاند و کلمات و معانی از هم جدا میشوند.
هوش مصنوعی: معنی و مفهوم واقعی یک کلام از دل و احساسات برمیخیزد و نیازی به کلمات ندارد. اما اگر بخواهیم فقط به کلمات بسنده کنیم، آن معنای عمیق و واقعی قوتی نخواهد داشت و نمیتواند پایدار بماند.
هوش مصنوعی: کلمات ممکن است مفهوم را منتقل کنند، اما اگر بدون معنا باشند، استفاده از آنها بیفایده است. زمانی که واژهها خالی از معنی شوند، دیگر به کار نمیآیند.
هوش مصنوعی: در میان سخن و مفهوم، در این شرایط، من هیچ قدرتی برای ستایش تو ندارم.
هوش مصنوعی: اگر من دعا کنم و این کار به عادت من تبدیل شده باشد، این دعا به خاطر آن است که از جانب اجابت برای آن دعوت وجود دارد. پس در تصمیمگیری خود، مصلحت را فراموش نکن.
هوش مصنوعی: از آنجا که به شدت به حق نزدیک شدهای، هم صدایی را میشنوی که دعوتت میکند و هم صدایی که به دعوتت پاسخ میدهد. من چه بگویم؟ به خودت بگو که خود را بخواه و برای خود اقدام کن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نافه دارد زیر اندر گشاده بی شمار
لاله دارد زیر نافه در شکسته صد هزار
خانمان از رنگ و بوی او همیشه چون بهشت
روزگار از تار و پود او شکفته چون بهار
چشم زی رویش نگه کرد اندرو لاله شکفت
[...]
هر سپاهی را که چون محمود باشد شهریار
یمن باشد بر یمین ویسر باشد بریسار
تیغشان باشد چو آتش روز و شب بد خواه سوز
اسبشان باشد چوکشتی سال و مه دریا گذار
از عجایب خیمه شان با شد چو دریا وقت موج
[...]
ای خداوندان مال العتبار الاعتبار
ای خداوندان قال الاعتذار الاعتذار
پیش ازاین کاین جان عذرآورفروماند ز نطق
پیش از آن کین چشم عبرت بین فرو ماند زکار
توبه پیش آرید و نادم از گُنه کاری خویش
[...]
بار دیگر بر ستاک گلبن بی برگ و بار
افسر زرین بر آرد ابر مروارید بار
گاه مینا زینت آرد زو نگار بوستان
گاه مرجان زیور آرد زو عروس مرغزار
غنچه سازد باغ را پر گلبن از مینا و زر
[...]
ابر آذاری برآمد از کران کوهسار
باد فروردین بجنبید از میان مرغزار
این یکی گل برد سوی کوهسار از مرغزار
وان گلاب آورد سوی مرغزار از کوهسار
خاک پنداری به ماه و مشتری آبستنست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.