قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰۵ - در ستایش پادشاه رضوان جایگاه محمدشاه طاب الله ثراه و فتح خراسان گوید
چو زآشیانهٔ چرخ این عقاب زرینپر
به هر دریچه ز منقار ریخت شوشهٔ زر
دریچهٔ فلک از نقرهٔ سپید گشود
وز آن میانه فرو ریخت دانهای گهر
برین سپهر رَمادی یکی نُعامهٔ زرد
گشود بال و فرو خورد هرچه بود اخگر
غریق نیل فلک شد ستاره چون فرعون
نمود تا ید بیضا ز خور کلیم سحر
ز آب خیزد نیلوفر و شگفت اینست
که خاست چشمهٔ آب ازکنار نیلوفر
بسان بخت شهنشه ز خواب شستم روی
که تا چو خامه ببندم به مدح شاهکمر
هنوز خانه نیالوده بُد به مشک دهان
که آن غزال غزلخوان رسید مست از در
بر آفتاب پریشیده پرّ و بال غراب
به لاله برگ نهان کرده تُنگهای شکر
ز لعل سرخ حصاری کشیده گرد عدم
ز مشک ناب هلالی نموده زیر قمر
به زیر قرص قمر کنده چاهی از سیماب
فراز تنگ شکر بسته جسری از عنبر
ز ره نیامده بر جست از نشاط و سرور
چه گفت گفت که از فتح شه رسید خبر
چو داد این خبر اعضای من ز غایت شوق
در استماع سخن جمله گوش شد چو سپر
هنوز بود معلق سخن درون هوا
که جان گرفت و چو هوشش به مغز داد مقر
به خویش گفتم آیا ملک چه ملک گشود
که بود خصمش و بر وی چگونه یافت ظفر
مگر جهان دگر آفرید بارخدای
که شد مسخر کیهان خدای کیوان فرّ
و یا قضا و قدر با ملک شدند عدو
که گشت شاه جهان چیره بر قضا و قدر
به یار گفتم کای برتر از بهشت خدای
برافکن از سر مستورهٔ سخن معجر
سخن چو رشتهٔ امید من مکن کوتاه
که هرچه چون سر زلفت دراز اولیتر
ندانم از دو جهان کشوری به غیر عدم
که جیش شه نزند پرّه اندر آن کشور
نبینم از همه عالم به غیر آن سر زلف
سیهدلی که ز فرمان شه بپیچد سر
چهگفتگفت مگر هیچت آگهی نبود
ز فتنهای که برانگیخت خصم بدگوهر
کمینه بندهای از بندگان شاه جهان
که بود تالی ابلیس در نهاد و سیر
سه مه فزون که به کیهان خدای طاغی شد
بر آن مثابه که ابلیس با مهین داور
ز نام خود به طمع اوفتاد غافل ازین
که هدهدی نشود پادشا به یک افسر
ز ری شهنشه اعظم پی سیاست او
گسیل کرد سپاهی چو مور بیحد و مر
به جای تن همه البرز بسته در جامه
به جای دل همه الوند هشته در پیکر
نهفته عاریه چنگال شیر در شمشیر
نموده تعبیه دندان گرک در خنجر
چهل عرادهٔ گردنده توپ قلعه گشای
نهنگ هببت و تندرخروش و برقشرر
همه جحیمی و دیوار آن جحیم آهن
همه سحابی و باران آن سحاب آذر
سپاه شاه چو با خصم گشت رویارو
ز هرکرانه برو تنگ بست راهگذر
رسید کار به جایی ز ازدحام عدو
که در قلوب بر اوهام تنگ شد معبر
هنوز مهرهٔ آن مارهای مور اوبار
نگشته چرخگرای و نگشته باره سپر
که خصم شاه که بادش زبان کفیده چو مار
پی گریز برآورد همچو موران پر
به طالع شه و تأیید خواجه لشکر خصم
چنان شدند گریزان که پشه از صرصر
نگار من چو بدین جایگه رساند سخن
چه گفت گفت کهای پیشوای اهل هنر
ز بهر تهنیت شاه و فتح لشکر شاه
ترا سزد که سرایی چکامهیی ایدر
به خنده گفتمش ای شوخ این سخن بگذار
زبان ببند و ازین مدح و تهنیت بگذر
حسود را چهکنم یاد در برابر شاه
جهود را چه برم نام نزد پیغمبر
مگر ندانی شه را به طبع ننگ آید
که نام خاقان پیشش برند یا قصر
خدای را چه فزاید ازین که شیطان را
ذلیلکرد و نمود انتقام و راند ز در
وز این نشاط که گوساله را بسوخت کلیم
کلیم را نبود مدح و تهنیت در خور
روان مهدی آخر زمان چه فخر کند
ازین نویدکه دجالی اوهتاد ز خر
به صعوهایکه زند لاف سلطنت با جفت
کجا سلیمان بندد به انتقام کمر
کی از طنین ذبابی پلنگ راست زیان
کی از حنین حبابی نهنگ راست حذر
بسست بخت شهه و عون خواجه ناظم ملک
نه جهد لشکر باید نه رنج تیغ و تبر
به هرچه در دو سرا قاهرند بیآلت
به هرکه در دو جهان قادرند بیلشکر
سلاحشان گه دشمن کشیست مرگ و سقام
سپاهشانگه لشکرکشیست جن و بشر
به ترک چرخ گر آن گوید این حصار بگیر
به گرگ مرگ گر این گوید آن سوار بدر
نه ترک چرخ ز احکام آن بتابد روی
نه گرک مرگ ز فرمان این بپیچد سر
وگر به قتل بداندیش خود خطاب کند
به آهنی که به کان اندرون بود مضمر
بهکوره ناشده از بطن کان هنوز آهن
برد به گونهٔ خنجر حسود را حنجر
وگر به نطفهٔ اعدای خویش خشم آرند
در آن زمانکه رود در رحم ز صلب پدر
به شکل حلقهٔ زنجیر بر تنش پیچد
هر آن عصب که بود در مشیمهٔ مادر
هماره تاکه به شکل عروس قائمه را
برابر ست به سطح دو ضلع سطح وتر
عروس بخت شهنشاه را به حجلهٔ ملک
خلود بادا مشاطه و بقا زیور
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است که به ستایش و عظمت یک سلطان میپردازد و تصویرهایی از پیروزی و قدرت او را به تصویر میکشد. نویسنده به توصیف زیباییهای طبیعی و معجزات میپردازد و به حماسهسازی درباره جنگ و پیروزیهای پادشاهی میپردازد. نمادهایی مانند عقاب زرین، ستاره، و زنهار آب به عنوان نشانههایی از بزرگی و قدرت توصیف میشوند. در این شعر، نویسنده به بزرگترین پیروزیها و فتحهای پادشاه اشاره میکند و برای او دعا و آرزوی بقا و موفقیت میکند، در حالی که به خطرات و فتنههای دشمنان نیز اشاره دارد. در نهایت، شاعر تأکید میکند که قدرت و فرمانروایی واقعی به خداوند وابسته است و هیچ چیزی جز اراده الهی نمیتواند سرنوشت انسانها را تعیین کند.
هوش مصنوعی: این عقاب با پرهای طلاییاش از لانهاش به سمت هر دریچه پرواز کرده و برکات و زیباییهای خود را به جهان میپراکند.
هوش مصنوعی: به شکل ساده میتوان گفت: آسمان پنجرهای از نقره روشن باز کرد و از آنجا، جواهرات و دانههای ارزشمند به زمین افتاد.
هوش مصنوعی: در آسمان خاکستری، ماهی زردرنگ بال گشود و همه چیزهایی را که مانند خاکستر بودند، بلعید.
هوش مصنوعی: ستارهای مانند فرعون در دریا معلق شد، همانطور که ید بیضای موسی از خورشید در سحرگاه ظاهر شد.
هوش مصنوعی: نیلوفر از آب میروید و جالب این است که چشمهٔ آب از کنار نیلوفر به وجود آمده است.
هوش مصنوعی: مانند بخت پادشاه، از خواب بیدار شدم تا به زمانی که مانند قلمی، برای ستایش شاه، در ذهنم چیزی بنویسم.
هوش مصنوعی: هنوز خانه بوی خوش عطری را که از دهان غزال غزلخوان میآید، به خود نگرفته بود که او مست و شاداب از در وارد شد.
هوش مصنوعی: سایهسار غروب، پر و بال کلاغی را بر بالای لالهای میبیند که شکرها را در تنهایی خود پنهان کرده است.
هوش مصنوعی: دور از وجود، دیواری از سنگهای سرخ ساخته شده و زیر نور ماه، دایرهای با عطر مشک خالص ایجاد شده است.
هوش مصنوعی: زیر نور ماه، چاهی از مادهای جیوهای حفر شده و در بالای تنگی شکر، پلی از عطر عنبر ساخته شده است.
هوش مصنوعی: به راستی که کسی که از راه نیامده، از شادی و خوشحالی چه میگوید؟ او تنها خبر پیروزی پادشاه را شنیده است.
هوش مصنوعی: زمانی که این خبر به من رسید، اعضای بدنم از شدت شوق به شنیدن سخن، همه گوش شدند و مانند سپری آماده بودند.
هوش مصنوعی: هنوز کلامی در فضا معلق بود که جان گرفت و وقتی به عقل رسید، تبدیل به فکر و اندیشه شد.
هوش مصنوعی: به خودم گفتم آیا این پادشاه چه سرزمینی را فتح کرد که دشمنش چه کسی بود و او چگونه توانست بر او پیروز شود.
هوش مصنوعی: آیا خداوند جهانی دیگر نیافرید که کیهان و تمامی هستی را تحت فرمان و کنترل خود دارد؟
هوش مصنوعی: قضا و قدر با فرشتگان به دشمنی پرداختند، به طوری که شاه جهان بر سرنوشت و تقدیر تسلط یافت.
هوش مصنوعی: به دوست گفتم، ای کسی که از بهشت هم برتر هستی، پوشش کلامیات را کنار بگذار و حقیقت را آشکار کن.
هوش مصنوعی: سخن را به گونهای بیان کن که امید من کاهش نیابد، زیرا هرچه بیشتر ادامه دهی، مانند پیچیدهتر شدن موی تو بیشتر جذاب خواهد بود.
هوش مصنوعی: من نمیدانم در این دنیاها جایی غیر از عدم وجود دارد یا نه، چرا که در آنجا کسی در هیچ شرایطی نباید بیاحترامی کند.
هوش مصنوعی: نمیخواهم از هیچکس در این دنیا به غیر از آن موهای سیاه و زیبای دلشکنم چیزی ببینم، مویی که حتی از فرمان پادشاه هم سرپیچی میکند.
هوش مصنوعی: آیا هیچ خبری از حادثهای که دشمن بدسرشت برپا کرده بود، نداشتی؟
هوش مصنوعی: حداقل من، یکی از بندگان خداوندی هستم که در وجودش صفاتی شبیه به ابلیس وجود دارد و مسیر زندگیام به گونهای است که به آن شباهت مییابد.
هوش مصنوعی: سه ماه بیشتر از آن چیزی که در آسمان وجود دارد به وجود آمد و خداوند حاکم طغیانگر بر آنها شد، مانند ابلیس که در برابر داور بزرگ ایستاد.
هوش مصنوعی: به خاطر نام و لقبی که دارد، به طمع مقام و ثروت افتاده است، غافل از این که هر کس به تنهایی قادر نیست به پادشاهی برسد و تنها با یک لباس یا لقب نمیتواند به قدرت دست یابد.
هوش مصنوعی: از سرزمین پادشاه بزرگ، به خاطر تدبیر او، سپاهی بیشمار و بسیار را همچون مور به حرکت درآوردند.
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره شده که به جای بدن، کوههای البرز چون جامهای بر تن زمین قرار دارند و به جای قلب، کوههای الوند در بدنهٔ طبیعت جای دارند. در واقع، بیانگر این است که زیبایی و عظمت طبیعت در وجود کوهها نهفته است.
هوش مصنوعی: در اینجا به این نکته اشاره میشود که در ظاهر، قدرت در دست کسی است که ممکن است به نظر برسد توانایش از شکوه و قدرتی همچون شیر برخوردار است، اما در واقع، دندانهای خطرناک و مکارانهتری مانند دندان گرگ در اختیار دارد. به عبارتی دیگر، در فضای بیرونی ممکن است چیزهایی به عنوان نماد قدرت و شجاعت جلوهگر باشند، اما در عمق و باطن، خطر و فریب میتواند در کمین باشد.
هوش مصنوعی: در این بیت اشاره به چهل توپ گردان است که برای فتح یک قلعه به کار میروند. این توپها به مانند نهنگی بزرگ و وحشی هستند که با صدا و قدرت خود، به شدت به تحرک و درخشش میپردازند.
هوش مصنوعی: همه شما در آتشند و دیوار آتش از آهن ساخته شده است. همه شما مانند ابر هستید و باران آن ابر، باران آتش است.
هوش مصنوعی: زمانی که ارتش شاه در برابر دشمن قرار گرفت، از هر سو راههای عبور را مسدود کردند.
هوش مصنوعی: وضعیتی به وجود آمد که دشمن به شدت در تلاش بود و به قدری فشرده شد که راههای نفوذش به دلها بسته شد.
هوش مصنوعی: مارهای سمی هنوز پیدا نشدهاند و اوضاع به حالت عادی باز نگشته است.
هوش مصنوعی: به کسی که دشمن پادشاه است، طعنه میزند و میگوید که زبانش از روی خشم به حالت نیش مار در آمده و در چنین وضعیتی، سعی میکند فرار کند مانند موران که در برابر خطر میگریزند.
هوش مصنوعی: در اثر ستارهشناسی و حمایت شخصیتهای مهم، لشکر دشمن به حدی ترسیده و فرار کردند که انگار پشهای از طوفان میگریزد.
هوش مصنوعی: عزیزم وقتی به این جایی که من هستم رسید، چه صحبتهایی کرد؟ او گفت: ای رهبر هنرمندان!
هوش مصنوعی: به خاطر تبریک به شاه و موفقیت لشگر او، شایسته است که تو شعری زیبا و برجسته سرایی.
هوش مصنوعی: به شوخی به او گفتم: ای دوست، این حرفها را رها کن و از این تعریف و تمجیدها فاصله بگیر.
هوش مصنوعی: به حسود چه بگویم و او را چگونه قضاوت کنم، در برابر پادشاه یهودی هم که باشد، چه نامی برای او میتوانم در حضور پیامبر بیاورم؟
هوش مصنوعی: آیا نمیدانی که برای پادشاه زشت است که نام خاقان یا کاخ را به زبان بیاورند؟
هوش مصنوعی: پروردگار چه چیزی به مقامش اضافه میکند اگر شیطان را حقیر کند، انتقامش را بگیرد و او را از در خویش براند؟
هوش مصنوعی: به خاطر این شادی که باعث شد تا کلیم (موسى) گاو جوان را بسوزاند، کلیم در وصف و ستایش آن شادمانی چیزی نداشت که بیان کند.
هوش مصنوعی: روح مهدی در پایان زمان چه افتخاری میتواند داشته باشد از این خبر که دجال او را به زحمت انداخته است؟
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که وقتی یک پرنده در حال آواز خواندن (که به نوعی به خود میبالد و از قدرتش صحبت میکند) به فکر قدرت و سلطنت خود میافتد، در واقع نمیتواند در مقایسه با کسی چون سلیمان، که در انتقامجویی و قدرت واقعی مشهور است، ارزش و اعتباری داشته باشد. به عبارتی، کسانی که تنها در مورد قدرت و سلطنت خود میگویند، در مقابل افراد واقعی و قدرتمند، حرفی برای گفتن ندارند.
هوش مصنوعی: هیچگاه از صدای زنبور و آسیب آن نترس، و از نعرهی حباب هستهی بزرگ دریا (نهنگ) نیز دوری نکن.
هوش مصنوعی: شانس و سرنوشت به نفع پادشاه است و کمک خواجه، حاکم کشور. نه نیازی به تلاش نیروهای نظامی است و نه مشقت سماجت با شمشیر و تبر.
هوش مصنوعی: هر چیزی که در دو جهان بر آن تسلط دارد، بدون هیچ وسیلهای، و هر کسی که در دو دنیا توانمند است، بدون نیاز به ارتش، در نهایت به قدرت و تسلط الهی اشاره دارد.
هوش مصنوعی: آنها در مواقعی که به جنگ میروند، سلاحشان مرگ و بیماری است و در دیگر مواقع، در نبرد بین جن و انسان، سپاهی به میدان میآورند.
هوش مصنوعی: اگر به گردونه بگویی که این دژ را بگیر، به شغال مرگ بگوید که آن سوار این کار را انجام دهد.
هوش مصنوعی: نه چرخ (فلک) میتواند از قوانین و احکام خود خارج شود و نه مرگ میتواند از فرمانی که به آن داده شده، منحرف گردد.
هوش مصنوعی: اگر بداندیش خود را به قتل برساند، آهنی که در درون زمین پنهان است را به خطاب میگیرد.
هوش مصنوعی: آهنی که هنوز از دل زمین به کوره نرفته و ذوب نشده، به شکلی شبیه به خنجر حسود در میآید. این تصویر به ما میگوید که حتی مواد اولیه خام هم میتوانند به اشیاء تیز و خطرناک تبدیل شوند.
هوش مصنوعی: اگر دشمنان به نطفهٔ خود خشم بگیرند، در آن زمان که روانهٔ رحم میشود، از صلب پدر.
هوش مصنوعی: هر عصب که در دوران بارداری در رحم مادر وجود دارد، بر بدن او به صورت حلقهای از زنجیر میپیچد.
هوش مصنوعی: در همیشه، مانند عروسی که ایستاده است، تکیه بر دو ضلع مثلث و وتر دارد.
هوش مصنوعی: عروس بخت پادشاه در عرش ابدی که نشانهٔ خوشبختی و جاودانگی است، به بهترین شکل تزیین و همراه با زیبایی و دوام باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چگونه برخورم از وصل آن بت دلبر
که سوخت آتش هجرش دل مرا در بر
طمع کند که ز معشوق برخورد عاشق
بدین جهان نبود کار ازین مخالفتر
از آنکه عاشق نبود کسی که دل ندهد
[...]
فسانه گشت و کهن شد حدیثِ اسکندر
سخن نو آر که نو را حلاوتیست دگر
فسانهٔ کهن و کارنامهٔ به دروغ
به کار ناید رو در دروغ رنج مبر
حدیثِ آنکه سکندر کجا رسید و چه کرد
[...]
بنوبهار جوان شد جهان پیر ز سر
ز روی سبزه بر آورد شاخ نرگس سر
خزان جهان را عهد ار چه کرده بود کهن
بهار عهد جهان باز تازه کرد ز سر
هوا نشاند ببرگ شکوفه در، یاقوت
[...]
پلی شناس جهانرا و نو رسیده براو
مکن عمارت و بگذار و خوش ازو بگذر
کرا شنیدی و دیدی که مرگ دادامان
ز خاص و عام و بدو نیک و از صغیر و کبر
اگر هزار بمانی و گر هزار هزار
[...]
بفال سعد و خجسته زمان و نیک اختر
نشسته بودم یک شب بباغ وقت سحر
ز باختر شده پیدا سر طلایۀ روز
کشیده لشکر شب جوق جوق زس خاور
فلک چو بیضۀ عنبر نمود و انجم او
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.