گنجور

 
امیرخسرو دهلوی

سپیده دم که گهربار بر در گلزار

شود به جلوه گل اندر نگار خانه یار

عجب نباشد، اگر از نسیم روح افزای

دم حیات زند نقش خامه بر دیوار

چه عشقهای کهن را که نو کند از سر؟

چو عندلیب برآرد ز شوق ناله زار

گهر فروش شود روی نیکوان ز عرق

گهی که گرم شود آفتاب را بازار

خوش آن کرشمه و نازی که می کند نرگس

چو چشم ساقی رعنا میان خواب و خمار

میان لاله و گل بین صبا ز نغمه مرغ

که رقص می کند از بی خودی بر آتش خار

شده ست صحن گلستان ز ارغوان و سمن

چو آستان شه از روی خسروان دیار

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode