آراست همه عرصه آفاق به زیور
در برج شرف آمدن شمس منور
بیرون زده گلهای رخ ساده جوانان
کایند به نظاره شهزاده کشور
بر سبزه گل لعل تو دانی چه چکیده ست؟
بر سینه طاوس مگر خون کبوتر
خونابه چکانید ز چشم تر عشاق
بلبل که کشیده زنوار زهره ز اختر
بر لاله تر کوفت صبا پای بر آتش
با مطرب و با مرغ چمن شد چو نواگر
غنچه ست دهن گرد گرفته ز پی آنک
بوسد کف پاهای نگاران سمن بر
آن طرفه بهاری که زمین پر گل و زر شد
زان ره که در آمد علم خان مظفر
شهزاده خضر خان که به تایید الهی
خضری ست پدید آمده از صلب سکندر
نبود عجب، ار محو کند حکم فنا را
آثار چنین عمر که خضری ست مصور
مدح تو ز خسرو به فلک رفت و عطارد
بر تخته خورشید نگر می کند از بر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بسیار دعا کردم کاین روز ببینم
امروز بدیدم ز دعا کردن بسیار
ای چنبر گردنده بدین گوی مدور
چون سرو سهی قد مرا کرد چو چنبر
وز موی و رخم تیرگی و نور برون تاخت
تا زنده شب تیره پس روز منور
هر وعده و هر قول که کرد این فلک و گفت
[...]
دهقان به تعجب سر انگشت گزانست
کاندر چمن و باغ ، نه گل ماند و نه گلنار
پر بار بسال اندر یکبار بود گل
روی تو مرا هست همیشه گل پر بار
ای آذر تو بافته از غالیه چادر
اندر دل عشاق ز دست آذرت آذر
زلفین تو ریحان دل عشاق تو جنت
دیدار تو خور دیده عشاق تو خاور
نه سرو سهی چون تو و نه لاله خودرو
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.