گنجور

 
فضولی

دو گروهند خلق این عالم

علمایند و مردم جاهل

جاهلان شعر را نمی دانند

زانکه هستند از هنر غافل

پیش عالم خطاست گفتن شعر

بلکه ناشرع هرزه و باطل

آه ازین غم که هست در عالم

امر من صعب کار من مشکل

کرده ام صرف عمر عمر در کاری

که باو نیست هیچ کس مایل

 
 
 
منوچهری

گر ندانی ز زاغور بلبل

بنگرش گاه نغمه و غلغل

مسعود سعد سلمان

ای دو زلفت چو ماه در آخر

وی رخانت چو مشک در اول

احول اکحلی و متفقند

خلق در حسن احول اکحل

شده بار دگر کسی هم جفت

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
ابوالفرج رونی

آمد از حوت برنهاده ثقل

پیشوای ستارگان به حمل

پر لطایف نموده عرض هوا

در طرایف گرفته طول جبل

کرده بر آب و باد و خاک طباع

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه