اگر بگذشت مجنون من بماندم یادگار او
وگر شد کوهکن هم من کمر بستم به کار او
نمی خواهم که میرد در رهت اغیار می ترسم
شود خاک و در آید باز در چشمم غبار او
بآب دیده ام افتاد عکس نوک مژگانش
حذر ای مردم غافل ز تیغ آبدار او
ندادم یک نفس از عمر خود کام از لبت جان را
چه عمر است این که دارم چند باشم شرمسار او
ز آهم پر شرر شد چرخ کامم بر نمی آرد
ز بیم آن که گردد ساده قصر زر نگار او
ز بهر جاه دنیا ترک دنیا می کند زاهد
چرا گر ترک دنیا می فزاید اعتبار او
فضولی کرد دوری اختیار از روضه کویت
نرنجد تا سگت از ناله بی اختیار او
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی عشق و دلبستگی عمیق شاعر به معشوقش است. شاعر بیان میکند که حتی اگر مجنون (عاشق دیوانه) از دنیا برود، او یادگار و ماندگاری از او خواهد بود. در عین حال، او نسبت به این نگرانی دارد که مبادا معشوقش در دست دیگران بیفتد و به خاک سپرده شود. شاعر عشق را به قدری ارزشمند میداند که نمیخواهد حتی یک لحظه عمرش را بدون یاد معشوق سپری کند. او همچنین به حسرت و درد ناشی از جدایی اشاره میکند و با نارضایتی از دوری، به اهمیت و اعتبار عشقش تأکید میورزد. در نهایت، شاعر به احساساتی چون حزن و آرزوهای عاشقانهاش میپردازد و تأکید میکند که حتی در این دوری، محبتش به معشوق ادامه دارد.
هوش مصنوعی: اگر مجنون از میان برود، من یادگار او باقی میمانم و اگر او کوهکن شود، من هم به کار او ادامه میدهم.
هوش مصنوعی: نمیخواهم افرادی که برای تو مهم نیستند، به خاطر تو به خطر بیفتند. میترسم که در این مسیر، نام آنها فراموش شود و دوباره در زندگی من به صورت بیارزش برگردند.
هوش مصنوعی: با اشکهای چشمانم تصویر نوک مژههای او افتاد. ای مردم غافل، از تیغ تیز و آبدار او احتیاط کنید.
هوش مصنوعی: من هیچگاه نتوانستم در طول عمرم از لبان تو بهرهای ببرم؛ این عمری که دارم چه ارزشی دارد، اگر همیشه در برابر او شرمنده باشم؟
هوش مصنوعی: از درد و اندوهی که دارم، زندگیام زیر فشار قرار گرفته و به خاطر ترس از اینکه مبادا بخت خوبم از من دور شود و دیگر نتوانم به آرزوهایم دست یابم، امیدی نمیبینم.
هوش مصنوعی: چرا زاهد برای حفظ اعتبارش، دنیای مادی را ترک میکند؟ در حالی که اگر واقعاً دنیا را رها کند، بر ارزش و اعتبارش افزوده میشود.
هوش مصنوعی: اگر دلت میخواهد که کسی از دوری تو ناراحت نشود، پس نباید بیاختیار به یاد او بیفتی، همانطور که سگ از نالهاش بیخبر است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نگردد بی صفا از خط لب گوهرنثار او
که می شوید سیاهی را عقیق آبدار او
سهی سروی که چشم من سفید از انتظارش شد
ز تمکین برنمی خیزد غبار از رهگذار او
شود چون ناف آهو مشک خون در حلقه چشمش
[...]
به این موهومیام یا رب که کرد آیینهدار او
تحیر تا کجا گیرد ز صفر من شمار او
سراغ خویش یابم تا ره تحقیق او گیرم
مرا در خود نهان دارد جمال آشکار او
حریف ساغر خورشید پیمایی که میگردد
[...]
بتی دارم که صد میخانه باشد در کنار او
بتان را فرض باشد سجده طواف مزار او
نباشد باغ امکان را گلی همچون گل رویش
اگر چندی که نشکفتست یک گل از هزار او
گلوی تشنهام میخواهد آبی از دلم تیغش
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.