خاک شد جسم و غمت مونس جانست هنوز
سوخت دل جان به جمالت نگرانست هنوز
حسنت از زینت خط رنگ دگر یافت ولی
در دل ما غم عشق تو همانست هنوز
اثری در دل پر سوز ز خونابه نماند
چشم بر یاد تو خونابه فشانست هنوز
بی نشان گشت تن خاکیم از ضعف ولی
هدف ناوک آن سرو روانست هنوز
غم مرا سوخت منه پای بخاکستر من
که درو آتش صد درد نهانست هنوز
نقش شیرین بشد از لوح مزار فرهاد
ذکر لعل تو مرا ورد زبانست هنوز
ز فضولی روش دین مطلب ای ناصح
که اثیر الم عشق بتانست هنوز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بار عشق تو مرا بر دل و جانست هنوز
مهر روی تو بدان مهر و نشانست هنوز
سرّ عشقست که نکردیم ملا در همه عمر
در درون دل غمدیده نهانست هنوز
گرچه یاد از من دلخسته نیاری هرگز
[...]
پیر گشتیم و دل از عشق جوانست هنوز
دیده بر طلعت خوبان نگرانست هنوز
پایم از اشک روان در گل و چون سایه روان
دلم اندر پی آن سرو روانست هنوز
ترک چشمش بهوا داری ابرو و مژه
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.