سوخت دل صد قطره خون در چشم تر دارد هنوز
مرد آتش شعله با صد شرر دارد هنوز
چشمها بگشاده بر رویم ز خوناب جگر
بر نگشته دل ز من با من نظر دارد هنوز
داغهای تازه از جسم ضعیفم کم نشد
الله الله این درخت خشک بردارد هنوز
برکشیدم آه لیکن درد دل تسکین نیافت
تیر بیرون رفته پیکان در جگر دارد هنوز
خالی از تصویر مجنون نیست لوح روزگار
نیست چون من او درین عالم اثر دارد هنوز
گفتم ای بی درد در عشق تو بیخود گشته ام
گفت عاشق نیست این از خود خبر دارد هنوز
شد دو تا قد فضولی از غم گردون ولی
میل ابروی بتان سیمبر دارد هنوز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حسنش از خط عالمی زیرو زبر دارد هنوز
سینه چاکان چون قلم درهرگذر داردهنوز
گرچه شددر ابرخط خورشید رخسارش نهان
تیغها چون برق در زیرسپر دارد هنوز
کم نشد ازخاکمال خط غرور حسن او
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.