کلکی که صورت من و آن دلربا کشید
افکند طرح دوری و از هم جدا کشید
ما را خیال خط تو از گریه باز داشت
آن سبزه تا دمید نم از چشم ما کشید
غیر از کشیدن ستمت نیست کار ما
بنگر که کار ما ز تو آخر کجا کشید
ای سنگدل چه شد که وفایی نمی کنی
بر بی دلی که بهر تو چندین جفا کشید
تا یافت ره بخاک درت سیل اشک ما
زان رهگذر دگر نتوانست پا کشید
میل شعاع داشت بکف صبح آفتاب
گویا بچشم خود ز درت توتیا کشید
ای گل هنوز ز دل بنگاری نداده
کی آگهی که از تو فضولی چها کشید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زلفت مرا به حلقهٔ دام بلا کشید
بخت سیاه بین که به آخر کجا کشید
بودم مثال قطرهٔ شبنم قرین خاک
مهر تو رخ نمود و مرا بر هوا کشید
گل وقت صبح خرقهٔ فیروزه چاک زد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.