گنجور

 
فروغی بسطامی

نخست نغمهٔ عشاق فصل گل این است

که داغ لاله‌رخان به ز باغ نسرین است

فغان ز دامن باغی که باغبان آنجا

همیشه چشم امیدش به دست گل‌چین است

سپرده مرهم زخمم فلک به دست مهی

که صاحب خط خوش‌بوی و خال مشکین است

علاج نیست خلاص از کمند او ورنه

ز پای تا به سرم چشم مصلحت بین است

به عهد عارض گلگون او بحمدالله

که کار اهل نظر ز اشک دیده رنگین است

کسی که شهد محبت چشیده می‌داند

که تلخ از آن لب نوشین به طعم شیرین است

اسیر آن خط سبزم که مو به مو دام است

غلام آن سر زلفم که سر به سر چین است

به هر کجا که منم شغل اختران مهر است

به هر زمین که تویی کار آسمان کین است

سواد زلف تو مجموعهٔ شب و روز است

نگاه چشم تو غارتگر دل و دین است

قد تو وقت روش رشک سرو و شمشاد است

رخ تو زیر عرق شرم ماه و پروین است

فروغی از سخن دوست لب نمی‌بندد

که نقل مجلس فرهاد نقل شیرین است

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
ابوالفرج رونی

بدان خدای که بر روی رقعه عظمت

کمیته بیدق حکمش هزار فرزین است

دو چاکرند همی صبح و شام بر در او

که آن یکی گهرافشان و این گهر چین است

سپهر زیر کف قهرمان قدرت اوست

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از ابوالفرج رونی
امیر معزی

چه گوهرست که کانش خُم دَهاقین است

به رنگ لالهٔ نَعمان و بوی نسرین است

به مجلس ملکان همنشین زیر و بم است

به بزم ناموران مونس ریاحین است

نه آینه است ولیکن درو به‌دست بتان

[...]

مولانا

ستیزه کن که ز خوبان ستیزه شیرینست

بهانه کن که بتان را بهانه آیینست

از آن لب شکرینت بهانه‌های دروغ

به جای فاتحه و کاف‌ها و یاسینست

وفا طمع نکنم زانک جور خوبان را

[...]

سعدی

اگر تجارت بحر و سفینه می‌خواهی

سفینه‌ای که در او بحرها بود این است

سفینه‌ای‌ست که گر صد هزار از آن خواهی

کنار بحر هزارش روان به یک چین است

همام تبریزی

مرا دماغ ز بویت هنوز مشکین است

دهان من به حدیث لب تو شیرین است

به باغ می‌کشدم آرزوی دیدارت

چه جای برگ گل وارغوان و نسرین است

به وقت خنده نظر کرده‌ام به دندانت

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه