عشق و کمین گشادنی، ما و ز جان بریدنی
یار و کمان کشیدنی، ما و به خون تپیدنی
روزی کشتگان او ضربت تیغ خوردنی
قسمت عاشقان او حسرت دل کشیدنی
پردهٔ صبر میدرد عارضش از نظارهای
خون عقیق میخورد لعل وی از مکیدنی
وه که بر آه عاشقی با همه آرزو شدم
خوش دل از او به غمزهای قانع ازو به دیدنی
جلوه کند چو قامتش زیر قبای زرفشان
ما و به جلوهگاه او جامهٔ جان دریدنی
از همه کس تظلمی وز تو به لب تبسمی
از همه سو قیامتی وز تو به ره چمیدنی
چون تو قیام میکنی ما و ز پا فتادنی
چون تو به ناز میروی، ما و به سر دویدنی
بس که به باغ عارضت واله و مست و بی خودم
دست مرا نمیرسد نوبت میوهچیدنی
شادم از آن فروغیا کز اثر محبتی
نقد نشاط صرف شد بر سر غم خریدنی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سوخت یکی جهان به غم آتش غم پدید نی
صورت این طلسم را هیچ کسی بدید نی
میکشدم به هر طرف قوت کهربای او
ای عجبا بدید کس آنک مرا کشید نی
هست سماع چنگ نی هست شراب رنگ نی
[...]
معرفی آهنگهای دیگر
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.