ساقی انجمن شد، شوخ شکر کلامی
کز دست او به صد جان نتوان گرفت جامی
در کوی می فروشان نه کفری و نه دینی
در خیل خرقهپوشان نه ننگی و نه نامی
با صدهزار خواهش خشنودم از نگاهی
با صدهزار حسرت خرسندم از خرامی
اندوه آن پری رو بهتر ز هر نشاطی
دشنام آن شکر لب خوش تر ز هر سلامی
در وعدهگاه وصلش جانم به لب رسیدهست
ترسم صبا نیارد زان بی وفا پیامی
گر آن دهان نسازد از بوسه شادکامم
شادم نمیتوان کرد دیگر به هیچ کامی
ای وصل ماه رویان خوش دولتی ولیکن
چون چرخ بی ثباتی، چون عمر بی دوامی
واعظ مرا مترسان زیرا که در محبت
دیدم قیامتم را از قد خوش قیامی
از مسجد و خرابات نشنیدم و ندیدم
نازلترین مکانی، عالی ترین مقامی
آن طایرم فروغی کز طالع خجسته
الا به بام نیر ننشستهام به بامی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر در وصف لذتهای عشق و محبت صحبت میکند. شاعر به ساقی که همواره خوشرو و سخنپران است اشاره میکند و میگوید از او نمیتوان به هیچوجه جامی گرفت. در گلیمی از شرابفروشان و عارفان، نه دین وجود دارد و نه ننگ و نام. شاعر از نگاه و خرامش محبوبش خوشحال و شادمان است و میگوید که غم دلگیر او بهتر از هر شادی دیگر است. همچنین او ترس از بیوفایی محبوب و پیام نیاوردن باد را دارد. شاعر به بیان احساساتش میپردازد و میگوید که اگر محبوبش لبانش را با بوسه شاد نکند، دیگر هیچچیز او را خوشحال نمیکند. او عشق را از هر عبادتی بالاتر میداند و میگوید که در دل محبت او اوج مقام و خرد و معرفت را یافته است. در نهایت، او خود را پرندهای میبیند که در جستجوی روشنایی در اوجهای آسمان است.
هوش مصنوعی: ساقی به دور هم جمع آمد و با لحن شیرین و نازک کلامش، جامی را به دست خود گرفت که هیچکس نمیتواند آن را از او بگیرد، حتی اگر جانش را هم بدهد.
هوش مصنوعی: در محل کسانی که شراب میفروشند، نه چیزی از کفر وجود دارد و نه از دین. درمیان افرادی که لباسهای صوفیانه بر تن دارند، هیچگونه شرم یا شهرتی نمیتوان یافت.
هوش مصنوعی: با هزار آرزو و خواهش از یک نگاه تو راضیام و با هزار حسرت از خرامیدن تو خوشنودم.
هوش مصنوعی: غم و اندوه آن دختر زیبای پریچهره برایم از هر شادیای بهتر است و نفرین آن لبهای شیرین برایم از هر سلامی خوشایندتر است.
هوش مصنوعی: در مکانی که وعدهی دیدار محبوب است، جانم به پایان رسیده است و نگرانم که باد صبا خبری از آن بیوفا نیاورد.
هوش مصنوعی: اگر آن دهان با بوسهای خوشحالم نکند، نمیتوان به هیچ شادی دیگری دست یافت.
هوش مصنوعی: ای وصال یارانی که زیبایی مانند ماه دارند، خوشبختی بزرگی است، اما تو نیز مانند چرخ زندگی ناپایدار هستی و مانند عمر انسان که همواره در حال گذر است، پایدار نیستی.
هوش مصنوعی: واعظ، مرا از پیامدهای ترسناک بترسان، زیرا در عشق، من زیبایی قیامتم را دیدهام.
هوش مصنوعی: هیچگاه در مکانهایی مانند مسجد و خرابات نشنیدهام و نداشتهام که پایینترین مکانها، بهترین مقامها را داشته باشند.
هوش مصنوعی: من مانند یک پرندهای هستم که به دلیل سرنوشت خوشم، هیچگاه بر بالای بام نیر ننشستهام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
الدیک فی صیاح واللیل فی انهزام
والنور قد تبدی من لجة الظلام
ای همچو دیده در خوروی همچو جان گرامی
چون از غم تو شادم می ده به شادکامی
اسمع فداک روحی فالدیک قال حقا
[...]
دل را تمام برکن ای جان ز نیک نامی
تا یک به یک بدانی اسرار را تمامی
ای عاشق الهی ناموس خلق خواهی
ناموس و پادشاهی در عشق هست خامی
عاشق چو قند باید بیچون و چند باید
[...]
ای چون حیات شیرین وی چون روان گرامی
جانی و دیده یا دل زینها همه کدامی
هربام چون خرامی سرو روان باعی
هر شام چون برآئی مهتاب طرف بامی
نوشی و خوشگواری نیشی و جانشکاری
[...]
صاحب نظر نباشد در بند نیکنامی
خاصان خبر ندارند از گفت و گوی عامی
ای نقطهٔ سیاهی بالای خط سبزش
خوش دانهای ولیکن بس بر کنار دامی
حور از بهشت بیرون، ناید، تو از کجایی؟
[...]
در حضرت تو کآنجاسلطان کند غلامی
عشقت بداد مارا جامی بدوست کامی
در سایه مانده بودم چون میوه نارسیده
خورشید عشقت آمد ازمن ببرد خامی
از عشق قید کردم بر پای دل که چون خر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.