من گرفتهام بر کف نقد جان شیرین را
تو نهفته ای در لب خندههای شیرین را
من فکندهام در دل عقدههای بیحاصل
تو گشودهای بر رخ طرههای پرچین را
من ز دیده میریزم قطرههای گوناگون
تو زشیشه می نوشی بادههای رنگین را
تا نشاندهام در دل ساق سرو و سیمینت
چیدهام به هر دستی میوههای سیمین را
چون به چهر بفشانی چین زلف مشک افشان
کس به هیچ نستاند بار نافهٔ چین را
تا به گوشهٔ چشمت یک نظر کنم روزی
شب ز گریه تر کردم گوشههای بالین را
آتش هوای دل شعله زد ز هر مویم
تا بر آتش افکندی موی عنبر آگین را
از رخ عرقناکت پرده را به دور افکن
تا فلک بپوشاند روی ماه و پروین را
کارخانهٔ مانی در زمانه گم گردد
گر ز پرده بنمایی زلف و خال مشکین را
با کدام بیگانه تازه آشنا گشتی
کز همین سبب کشتی آشنای دیرین را
کشتهٔ تو در محشر خونبها نمیخواهد
گر به خونش آلایی ساعد بلورین را
ای که بر سر از عنبر افسر شهی داری
التفات کن گاهی عاشقان مسکین را
گفتهٔ فروغی را مطرب ار نکو خواند
بر سر نشاط آرد شاه ناصرالدین را
آن شهی که بگشوده بر سخنوران یک سر
هم سرای احسان را هم لسان تحسین را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است که شاعر در آن از احساسات عمیق خود نسبت به معشوقش سخن میگوید. او از رنج و اندوهی که بر قلبش سنگینی میکند میگوید و از عشق و زیباییهای معشوقش وصف میکند. شاعر به نگاه و لبخند شیرین معشوق اشاره میکند و چگونگی تأثیر آن بر دلش را توصیف میکند. او از شبهای پر از گریه و حسرتهای خود مینویسد و از آرزوی دیدار چشمان معشوق. در این شعر، موضوعاتی چون عشق، درد و زیبایی به هم intertwine شده است و شاعر به طعمی شیرین و تلخ از عشق دست مییابد. در نهایت، شاعر به ناامیدی و درد ناشی از فاصله با معشوق اشاره میکند و از او درخواست توجه و التفات دارد.
هوش مصنوعی: من جان شیرینم را به خاطر تو در دست گرفتهام، در حالی که تو خندههای شیرینت را پنهان کردهای.
هوش مصنوعی: من در دل تو، که پر از ناراحتیهای بیفایده است، افکارم را ریختهام و تو به زیباییهای خودت توجه کردهای و آنها را به نمایش گذاشتهای.
هوش مصنوعی: من از چشم خود اشکهای مختلفی میریزیم، در حالی که تو از شیشه، نوشیدنیهای رنگارنگ مینوشی.
هوش مصنوعی: به قلب خود درختی از زیباییهای تو کاشتهام و از آن درخت، میوههای نقرهای به هر دست و موقعیتی میچینم.
هوش مصنوعی: زمانی که زیبایی و جذابیت خود را در چهره به نمایش میگذاری و چین زلفی که با عطر مشک آراسته شده است را میافشانی، هیچ کس نمیتواند بار زحمتی که از زیبایی و جذابیت تو به دوش میکشد را نادیده بگیرد.
هوش مصنوعی: من روزی برای یک لحظه به چشمانت نگاه میکنم و آن روز به اندازهای برای تو گریه کردهام که گوشههای بستر من خیس شده است.
هوش مصنوعی: آتش عشق در دل من چنان شعلهور شده که از هر تار موی من دود برمیخیزد، به گونهای که اگر تو موهای خوشبوی مرا به آتش افکنی، شعلههای بیشتری از آن برمیخیزد.
هوش مصنوعی: پرده را از روی عرقناکت کنار بزن تا آسمان روی ماه و ستاره پرتوان را بپوشاند.
هوش مصنوعی: اگر مانی در زمانهٔ خود گمنام شود، کافی است که زیبایی و جاذبهٔ زلف و خال مشکی را به نمایش بگذاری.
هوش مصنوعی: با کدام فرد غریبه جدید آشنا شدی که به همین دلیل، رابطه قدیمی و آشنای خود را فراموش کردهای؟
هوش مصنوعی: کسی که به خاطر تو کشته شده، در قیامت طلب خونبها نمیکند، زیرا اگر دست بلورینش به خون آلوده شود، ارزش و زیباییاش را از دست میدهد.
هوش مصنوعی: ای کسی که تاجی از عطر خوشبو بر سر داری، گاهی به حال عاشقان بیچاره توجهی کن.
هوش مصنوعی: اگر مطرب، آواز زیبای فروغی را به خوبی بخواند، باعث شادی و نشاط شاه ناصرالدین میشود.
هوش مصنوعی: آن کسی که زیباییهای کلام و هنر را به سخنگویان معرفی کرده، نه تنها نیکوکاری و احسان را گشوده، بلکه زبان تحسین و ستایش را نیز به روی آنها باز کرده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در قمار عشق آخر، باختم دل و دین را
وازدم در این بازی، عقل مصلحت بین را
فصل نوبهار آمد، جام جم چه میجویی
از می کهن پرکن، کاسهٔ سفالین را
آن که در نظر بازی ، عیب کوهکن کردی
[...]
فاتح ولایت بود خاتم النبیین را
مصدر عنایت بود صادر نخستین را
رایت هدایت بود هادی المضلین را
قلعۀ حمایت بود مالک دین و ایمان را
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.