پرده بگشای که من سوختهٔ روی توام
حسرت اندوختهٔ طلعت نیکوی توام
من نه آنم که ز دامان تو بردارم دست
تیغ بردار که منت کش بازوی توام
سینه چاکان محبت همه دانند که من
سپر انداختهٔ تیغ دو ابروی توام
نتوان کام مرا داد به دشنامی چند
که همه عمر ثناخوان و دعاگوی توام
آن چنان پیش رخت ساخت پراکنده دلم
که پراکندهتر از مشک فشان موی توام
گرچه در چشم تو مقدار ندارم لیکن
این قدر هست که درویش سر کوی توام
من که در گوش فلک حلقه کشیدم چو هلال
حالیا حلقه به گوش خم گیسوی توام
ای قیامت ز قیام تو نشانی، برخیز
که به جان در طلب قامت دلجوی توام
آخر ای آتش سوزان فروغی تا چند
دل سودازده هر لحظه کشد موی توام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساس شدید عاشقانه و آرزوهای عمیق شاعر نسبت به معشوقش است. شاعر از عشق و جذبهای که به معشوق دارد میگوید و ابراز میکند که به خاطر او دلی آشفته و دردناک دارد. او به زیبایی و تاثیر چشمهای معشوقش اشاره میکند و از خود به عنوان کسی که همیشه نسبت به او وفادار بوده، یاد میکند. همچنین، شاعر از خودآگاهی و عرفان موجود در عشقش میگوید که هر چه در حسرت و غم است، به خاطر همین معشوق است. در کل، شعر نمایانگر عشق عمیق، فداکاری و دلتنگی شاعر است.
هوش مصنوعی: پرده را کنار بزن که من به خاطر زیبایی تو سوختهام و حسرت چهرهٔ نیکوی تو را در دل دارم.
هوش مصنوعی: من از تو دست نمیکشم و نمیتوانم جدا شوم، زیرا وابستهام به تو. بهتر است که با قدرت و شجاعت به روابطمان ادامه دهیم.
هوش مصنوعی: عاشقان و دلباختگان عشق، خوب میدانند که من در برابر زیباییها و جذابیتهای تو بهراستی تسلیم شدهام.
هوش مصنوعی: من نمیتوانم به چند دشنام به آنچه میخواهم برسم، زیرا تمام عمر من در ستایش و دعا برای تو گذشته است.
هوش مصنوعی: به دلیل زیبایی و شکوه تو، دل من به گونهای دچار آشفتگی و سردرگمی شده است که حتی نمیتوانم آن را با عطر مشک موی تو مقایسه کنم.
هوش مصنوعی: هرچند در چشم تو ارزشی ندارم، اما همینقدر برایم کافی است که درویش گوشهای از کوی تو هستم.
هوش مصنوعی: من که مانند هلال ماه در گوش آسمان گردونهای دارم، اکنون به خاطر زیبایی موهای تو، به حلقهای در گوش تو تبدیل شدهام.
هوش مصنوعی: ای قیامت، از جلال و عظمت تو خبر دارم، لطفاً برخیز که من به شدت به دنبال دیدن و داشتن جمال و زیبایی تو هستم.
هوش مصنوعی: ای آتش سوزان، تا چه زمانی دلم را که پر از عشق و شوق است، به سوز و گداز میکنی؟ هر لحظه مرا به یاد تو و زیباییات میاندازی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خبرت هست که در آرزوی روی توام
وز غم و فرقت تو تافته چون موی توام
خسته هجر تو و سوخته عشق توام
عاشق موی تو و شیفتهٔ روی توام
بوی تو باد سحرگه به من آرد صنما
[...]
روزگاریست که سودازده روی توام
خوابگه نیست مگر خاک سر کوی توام
به دو چشم تو که شوریدهتر از بخت من است
که به روی تو من آشفتهتر از موی توام
نقد هر عقل که در کیسه پندارم بود
[...]
من که دیوانه آن سلسله موی توام
جان به لب آمده در آرزوی روی توام
نظری بر من دیوانه کن ای حور لقا
کین زمان همچو پری زنده من از بوی توام
ناوک غمزه رسد تا بدل از ترک دو چشم
[...]
بس بدل هست خیال رخ نیکوی توام
همه جا جلوه کند پیش نظر روی توام
شادم از اینکه بتیغ تو شدم کشته ولی
هست شرمندگی از رنجش بازوی توام
بخدا یافتهام معنی آزادی را
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.