نه دست آن که بر آرم دل از چه ذقنش
نه تاب آن که بپیچم به عنبرین رسنش
به خون دیده نشاندهست گلرخی ما را
که گل نشسته به خون از لطافت بدنش
بتی دریده به تن جامهٔ صبوری من
که سر به سر همه جان است زیر پیرهنش
کسی رسانده به لب جان نازنین مرا
که بر لب آمده جان ها ز حسرت دهنش
مهی به روز سیاهم نشاند و میخواهم
که روزگار نشاند به روزگار منش
ز انجمن به چمن رو نهاد و میترسم
که آفتی رسد از چشم نرگس چمنش
سحر ز روی خود ای کاش پرده بردارد
که باغبان زند آتش به باغ یاسمنش
سزای قتل ندانم مگر وجودی را
که وقت رفتن او جان نمیرود ز تنش
یکی گذشته به صد نامرادی از در او
یکی کشیده به بر، بر مراد خویشتنش
دلم شکست و به یک بوسهاش درست نکرد
ببین چه میکشم از پستهٔ شکرشکنش
ستاده دوش فروغی به راه ماهوشی
که پادشاه نشاند به صدر انجمنش
ستوده ناصردین شه پناه روی زمین
که آسمان همه جا گوش داده بر سخنش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف عشق و غم ناشی از آن میپردازد. او از سختیهایی که به خاطر عشقش تحمل میکند، صحبت میکند و نشان میدهد که دلش چقدر نسبت به معشوقش آسیبدیده است. شاعر به زیبایی و لطافت معشوق اشاره میکند و از حسرت و longing (دلتنگی) برای وصال او سخن میگوید. همچنین، نگرانی از تأثیرات منفی عشق و جستوجو برای آرامش در این دلدادگی را بیان میکند. در پایان، شاعر به تحسین باز به ویژگیهای معشوق و قدرت کلامش میپردازد. این مضمونها نشاندهنده عمیقترین احساسات و تجربیات انسانی در عشق و رابطههاست.
هوش مصنوعی: نه میتوانم دلی را از دست کسی بستم به طوری که درد او را حس کنم، نه طاقت آن را دارم که ویژگیهای جذاب او را به طرز زیبایی توصیف کنم.
هوش مصنوعی: چشمان ما از عشق و زیبایی چهرهی محبوب، پر از اشک شده است، به طوری که گل به خاطر نرمی و لطافت بدن او، در خون نشسته است.
هوش مصنوعی: لباسی که بر تن دارم، پاره و فرسوده است و این نشاندهندهٔ صبری عمیق در وجود من است که همهٔ وجودم زیر این لباس مخفی شده است.
هوش مصنوعی: کسی به من نزدیک شده است که به شدت برای او دلتنگی میکنم و این احساس به حدی است که جانها به خاطر حسرت دیدن او در حال خروج از بدن هستند.
هوش مصنوعی: ماه زیبایی پیش روی من قرار دارد و من میخواهم که سرنوشت و روزگار به من همانی بدهد که در دلم میخواهم.
هوش مصنوعی: او از جمع دوستان به سوی باغ روانه شد و من نگرانم که نگاهی از چشم نرگسهای باغ، آسیبی به او برساند.
هوش مصنوعی: ای کاش صبحگاهان بر چهرهاش پردهاش را کنار بزند، زیرا باغبان دارد آتش را به باغ یاسمنش میافکند.
هوش مصنوعی: حکم قتل را نمیدانم جز اینکه اگر وجودی باشد که در زمان رفتناش جان از بدنش جدا نشود.
هوش مصنوعی: یک نفر برای رسیدن به خواستهاش با مشکلات زیادی مواجه شده، اما شخص دیگری توانسته با یک لحظه نزدیکی و ارتباط با او، به هدف و آرزوی خود برسد.
هوش مصنوعی: دل من به شدت دچار ناامیدی و غم شده و حتی یک بوسه از او نتوانست آن را التیام بخشد. حالا ببین چه درد و رنجی از شیرینی و شیرینی کلامش میکشم.
هوش مصنوعی: فروغی دیروز در کنار زیبایی ایستاده است که پادشاه او را در راس جمعی قرار داده است.
هوش مصنوعی: ناصردین شاهرخی ستوده است که در زمین پناهگاهی برای مردم است و صدایش در آسمانها به گوش میرسد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شگفت نیست چو با تیغ در مصاف آید
که تیغ کوه بلرزد ز دست تیغ زنش
لب ملوک همی بوسه بر بساطش داد
هنوز ناشده از لب طروات لبنش
هزار توبه شکسته ست زلف پر شکنش
کجا به چشم در آید شکست حال منش؟
دل شکسته اگر زلف او بیا غالی
کم از هزار نیابی به زیر هر شکنش
مرا دو دیده ز حسرت سپید گشت چنانک
[...]
درست گشت همانا شکستگّی منش
که نیک از ان بشکست زلف پر شکنش
دل شکسته بزلفش اگر برآغالی
کم از هزار نیابی بزیر هر شکنش
دگر ندید کسی تندرست زلفش را
[...]
رها نمیکند ایام در کنار منش
که داد خود بستانم به بوسه از دهنش
همان کمند بگیرم که صید خاطر خلق
بدان همیکند و درکشم به خویشتنش
ولیک دست نیارم زدن در آن سر زلف
[...]
قبا و پیرهن او که می رسد به تنش
من از قباش به رشکم، قبا ز پیرهنش
کرشمه می کند و مردمان همی میرند
چه غم ز مردن چندین هزار همچو منش
عجب، اگر نتوان نقش خاطرش دریافت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.